(خواننده عزیز، لطفا این متن را در بالاترین لینک نکنید)
این را دارم دوشنبه شب مینویسم، همان دوشنبه ای که جدیدترین اعلامیه کروبی منتشر شد، همان اعلامیه ای که شیخنا در آن از جانب ما اعلام عقب نشینی کرده و گفته با دو چیز راضی خواهد شد: یکی اجازه راهپیمائی، و دومی هم اجازه رفراندوم درمورد نظارت استصوابی شورای نگهبان!
خوب البته شیخ مهدی این دو تا خواسته اش را در هزار لایه و شاخ و برگ از شعار های مردم پسند و تند و تیز و انقلابی پیچیده، و الحق هم موفق شده کارش را بکند، تا حدی که وقتی متنی را در بالاترین لینک کردم در انتقاد از اینکه چرا تا این حد سطح مطالبات ما را پائین آورده و بهتر بگویم ما را به این ارزانی فروخته، نه تنها کسی رای نداد به متن (تا الان که هشت ساعت گذشته هنوز حدود چهل تا بیشتر رای نیاورده)، بلکه دوستانی هم حمله کردند که معلوم است من سبز نیستم و دارم به رهبران جنبش توهین میکنم و از این لاطائلات.
خلاصه بگویم، خیلی منتظرم زمان بگذرد و ببینم این جریان به کجا دارد میرود واقعا. از یکطرف خوب به نظر میرسد که این اعلامیه کروبی مطالبات ما را به باد هوا بخشیده است. از طرف دیگر اما، این سئوال هم مطرح است و مهم، که آیا واقعا حکومت، یعنی کل حکومت که نه، همان کودتاچی ها را میگویم، آیا حاضر و قادر حتی به قبول این خواسته زیرسطحی کروبی (البته من میگویم کروبی، ولی عاقلان بهتر از ما میدانند که کروبی بیچاره این وسط چهره شده برای یک باند بزرگتری که آن پشت دارند ظاهرا با همدیگر حال سیاسی میکنند) هم هستند یا خیر؟
باور کردنش مشکل است، اما اینهائی که من دیده ام، متاسفانه (البته در واقع خوشبختانه) تا حدی به چرندیات مذهبی و خرافی خودشان باور دارند و تا حدی به اینکه پیروزی شان در آسمانها (یا بهتر بگویم در زیر زمین، به هر حال ایشان در چاه زندگی میکند) رقم خورده معتقدند که چه بسا همین معامله به این شیرینی هم در نظرشان بی ارزش بیاید و به آن پشت پا بزنند. مثل همان سگی که استخوانش را به حرص استخوانهای منعکس شده توی آب از دست داد.
خوب البته آن سناریو بسیار به نفع ما خواهد بود، چون اگر واقعا کودتاچی ها تا این حد ابله باشند (که عرض کردم، گمان هم میکنم باشند) طبیعتا رفتاری را انتخاب خواهند کرد که برخلاف جهت حرکت تکامل طبیعی باشد، و خودشان را با دست خودشان به سوی هلاک میبرند. اما مسئله آنجا شروع خواهد شد که این رویای شیرین درست از آب در نیاید و اینها به اندازه کافی شعور داشته باشند که این هدیه شیرین کروبی را از دست ندهند. آنوقت کار ما بسیار تلخ و دشوار و (احتمالا ) طولانی تر خواهد شد، و آنوقت است که مجبور خواهم شد بنشینم و یک متن درست و حسابی در خدمت و خیانت اصلاح طلبان بنویسم.
پس اجازه بدهید از آن مقاله کذائی فعلا به همین تیترش بسنده کنم و حرفهای تلخم را فعلا برای زمان تلخ تری که امیدوارم هرگز نیاید کمپوت کنم.
2 نظرات:
سلام
از اولش هم فکر نمی کردم این ماجرا عاقبت خوبی داشته باشه، مطمئن بودم از این جمهوری شیطانی خیری به ما نمیرسه حالا چه چپ چه راست، مهم روی ... بودنه!
البته هنوز ماجرا تمام نشده!
خیلی خوشحالم از اینکه اشخاصی مانند شما هستند. :-X
فعلا که حوصله ندارم، شاید بعدا ازتون یک تشکر درست حسابی کردم.
ممنون
ممنون آرش جان، لطف دارید.
راستش حتی در نوشتن این متن هم مردد بودم، چون هنوز چیزی معلوم نشده و تفکراتی مثل این میتواند در نهایت فقط یک توهم توطئه باشد. برای همین هم بود که نخواستم در بالاترین پخش شود، چون برخوردها و عکس العمل ها در بالاترین معمولا بیشتر مرتبطند با احساسات تا اندیشه و منطق، و فعلا نیازی به هیجانی تر کردنش از آنچه هست نمیبینم... در هر صورت ایکاش این متن هم تبدیل شود به یک موجب خجالت برای من و نشانه ای از پرت بودن تحلیلها و گمانه های من!
ارسال یک نظر