روز ۱۷ اسفند، هشتم ماه مارس، روز جهانی زن است. افراد مختلفی ایدهٔ فراخوان به تظاهرات در روز ۱۷ اسفند را در بالاترین مطرح کرده اند، و متاسفانه تا این لحظه لااقل جمعیت «مردانه» بالاترین اشتیاق چندانی به این روز نشان نداده است، که باز متاسفانه باید بگویم جای سرافکندگی است برای جنبش سبزی که من خودم را عضو کوچکی از آن میشناسم.
واقعیتی که برای خیلی از مردان جنبش سبز ممکن است قبولش کمی مشکل باشد این است که زنان یکی از شالوده های اصلی این حرکت آزادی طلبانه بوده اند، و در واقع بیشتر آنها بوده اند که طی هفت هشت ماه گذشته مردان را به جلو هل داده اند. کما اینکه، انگار برای بازتولید نمادین این واقعیت، همین چند هفته پیش بود که رخوتی را که با سکوت و بازیهای زبانی دو مرد از معروفان جنبش سبز، یعنی موسوی و کروبی، به جان مردم داشت رخنه میکرد این زهرا رهنورد بود که با سخنان روشن و راسخ خود به بیداری شکست.
این یک حقیقت غیر قابل انکار یا اغماض است که زنان بسیار بیشتر از مردان از جمهوری اسلامی آزار دیده اند و میبینند، و خواسته هایشان هم بسیار واقعی تر و «از دل برآمده تر» از مردان است چرا که خواسته یا ناخواسته، مردان در جائی از ذهنشان خوب میدانند که با رخت بربستن حکومت و قوانین جاهلیت اسلامی از جامعه مان آنها به حد زیادی قدرت کنترل کنونی خود بر زنان را از دست خواهند داد. همینست که میتوان به راحتی توقع داشت که پایبندی زنان به اصول آزادی خواهی، دموکراسی و برابری طلبی در جامعه ایران بسیار محکمتر از مردان باشد، و همینست که میگویم خواسته های زنان در واقع بسیار واقعی تر و از دل آمده تر از مطالبات مردان است.
غرضم البته به هیچوجه رودررو گذاشتن مرد و زن نیست، که چنان دیدگاهی خود نفی اصل غرض من خواهد بود. حرفم این است که ما مردان باید درد زنان را به دل بگیریم و غرضم این است که ندای بیداری و برپاخیزی زده باشم به برادران و پدران و پسران خودم، و گفته باشم که مبادا ۱۷ اسفند را از دست بدهیم که فرصتی است از بسیاری لحاظات مهم و استثنائی، نه فقط برای اینکه بیست و دوم بهمنمان را به چهارشنبه سوریمان میپیونداند، بلکه به خاطر اینکه ما جنبشی هستیم که افتخارمان به جوان بودن است و تازگی و برابری خواهی و روشنگری و پیوستن به جهانی که در انتظارمان است. و به خاطر اینکه ۱۷ اسفند همه این لحاظات را در خود دارد و روزی است که انگار مختص جنبش سبز ساخته شده و در تاریخ نشسته تا ما از راه برسیم و از آن خودش کنیم.
بزرگداشت ۱۷ اسفند جنبش و صدای ما را مستقیما گره خواهد زد با صد سال تاریخ آزادی خواهی و برابری طلبی و با صدها سال تجربه و تفکر در گوشه و کنار جهان در مسیر رهائی جوئی از شر جامعه پدرسالار خدا محور، یا همانی که در ایران ولایت مداریش میخوانند.
ما بایستی که در ۱۷ اسفند را برای خودمان، برای جنبش سبز، برای مادرهایمان، برای خواهر هایمان و برای دخترهایمان از خانه ها بیرون بیائیم و همصدائی خودمان را با آزادی و برابری خواهی زنان دنیا فریاد کنیم. زشت باد بر ما که خود را حتی لحظه ای در تردید بیابیم!
----
پ.ن.: لینک این متن در بالاترین.
5 نظرات:
مرسی از مطلب , خوبتون
به بلاگ من سری بزنید مهمه
وی پی ان امنترین و بهترین روش برای رفع کامل فیلترینگ
کاملا رایگان
لطفا از دوستان هر کس تونست توی بالاترین لینک بده
http://freevpn1.mihanblog.com/
زنده باد آزادی
سلام رفیق
مادر, خواهرو دختر!
زن دیگه ای تو زندگی هر مردی نیست؟
جا انداختی و با به عمد نامی نیاوردی؟
البته بعید می دونم که بدنه سنتی/مذهبی این جنبش و همچنین خط دهنده های نفوذی اجازه این همایش را بدهند اما اگر این اجتماع به شکل قابل قبولی برگزار شد می شه به این جنبش امیدی داشت وگرنه بی خیالش بشید بهتره.
ابلیس عزیز سلام بر شما،
ابلیس جان مادر، خواهر و دختر را از یکسو به موازات پدر، برادر و پسر استفاده کردم که در پاراگراف بالاترش آمده است، و از طرف دیگر به هر حال هر زنی در جامعه را مادر، خواهر یا دخترم خوانده ام و هر مردی را پدر، برادر یا پسرم. زنهای دیگر فراوانند در زندگی هر مرد، اما به گمانم همه شان را بشود در همین لیست کوتاه گنجاند. موافق نیستید؟
و بله، من هم موافقم با پیش بینی شما متاسفانه که بدنه سنتی مذهبی جنبش با چنین گردهمآئی شاید موافق قلبی نباشند، اما در عین حال فراموش نکنیم که زنهای ایران بسیار قوی هستند و در این جنبش هم در لحظاتی حساس و حیاتی نقش پیشرو رهبری را بر عهده گرفته اند، پس امید دارم که این بار هم شاید بتوانند سررشته را به دست بگیرند و از این مسیر مناسب هدایت کنند جنبش را.
ضمنا دقت کنید که مثلا مادرهای عزادار پارک لاله ماههاست که بدون هیچگونه پشتیبانی مردمی گسترده ای دارند کار خودشان را میکنند و نشآن خودشان را بر جاده تاریخ جنبش حک میکنند. بنا بر این اگر بدنه اصلی جنبش هم پشتیبانی کاملی نکند از این روز هیچ خیالی نیست، به هر حال نمیشود از ملتی که هزاران سال با طعم خوش مرد مداری زندگی کرده است توقع داشت در هشت ماه خودش را عوض کند و دنیا را طور دیگری ببیند، اما از سوی دیگر باید از جائی شروع کرد...
دوست عزیز
مرسی از اینکه پاسخم را دادی اما دو نکته اینجا هست که باید بگم
گمانم من منظورم را گویا بیان نکردم ؛ منظور من از زن دیگه, همسر هر مرد بود چرا تو این مملکت هنوز از اینکه کسی کاری برای زنش بکنه عارشون می شه و تنها با اون به عنوان یه مایملک برخورد می شه
البته می دونم که انتظار بسیار بسیار بعیدی است که مرد خاورمیانه ای مذهب زده برای حقوق همسرش قدمی برداره.
نکته دوم باید بگم تا حدی با شما موافقم که احتمال برگزاری این اجتماع بخاطر حضور زنان ایرانی در آن می رود اما بدون حضور تعداد مردان مناسب, حکومت برخورد بسیار وحشتناکی با آن خواهد نمود
در واقع من کلا با حضور و اعتراض خیابانی موافق نیستم که آن بحث دیگری است
و در نهایت بگم اگر در طول تاریخ زنهای این مرز بوم ایرانی نمی ماندند از این فرهنگ و تاریخ چیزی نمی ماند به همین خاطر این نظام بیشترین فشارها را به این قشر وارد آورده
در آخر باز هم ممنون از مطالبت
پاینده باشی
متشکرم از نظر و توضیحات شما، جناب ابلیس.
ارسال یک نظر