۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

راستی چرا کشورها و سازمانهای خارجی هم طلب رسیدگی به قتل شرم آور هاله سحابی را کرده اند اما از اصلاح طلبان صدائی به گوش نمیرسد؟


نه قصد بحث دارم و نه تحلیل، بلکه فقط همین سئوال را میخواهم بپرسم، سئوالی که هر چه بیشتر به آن فکر میکنم فقط خشمم نسبت به اصلاح طلبان و خیانتهای مکرری که آنها به مردم ایران انجام داده اند و میدهند افزوده میشود. طبیعی است که پاسخ سریع و ساده این سئوال این است که اصلاح‌ طلبها تازه موفق شده اند به یک معامله نیم بند با خامنه ای نزدیک شوند، و میدانند اگر حرفی بزنند رژیم از آنها عصبانی خواهد شد، و چون نمیخواهند شانس معامله را از دست بدهند ترجیح داده اند سکوت کنند و مثل فیلمهای کمدی، دستشان را در جیبشان بگذارند، به آسمان نگاه کنند و سوت بزنند.

اما واقعا چطور میتوانند؟! چطور میتوانند خودشان را به ندیدن بزنند، در جائی که واقعه به حدی روشن و زشت بوده که حتی دولتهای خارجی مثل امریکا و انگلیس رسما و علنا خواستار رسیدگی به ابعاد قتل هاله سحابی شده اند، جائی که نه تنها سازمانها معتبر و معتمد بین المللی از قبیل گزارشگران بدون مرز در گزارشهای خود این مرگ را «قتل» خوانده اند، بلکه حتی سازمانی که خودش بارها به همدستی پنهان با جمهوری اسلامی متهم شده، یعنی «نایاک» هم اطلاعیه ای داده است و «قتل» هاله سحابی را محکوم کرده است، آنوقت یکی مثل خاتمی به همسر هاله نامه ای مینویسد و در آن نه تنها هیچ اشاره ای به قتل هاله نمیکند، بلکه حتی اندکی طعم و بوی سیاسی هم به آن نمیدهد و تنها میگوید، «درگذشت تاسف‌انگیز همسر وفادار و شکیبایتان سرکار خانم هاله سحابی مصیبت مضاعفی بود که تنها لطف حضرت حق می‌تواند تسلی‌بخش دل داغ‌دارتان باشد. ضمن عرض تسلیت به جنابعالی؛ فرزندان آن مرحومه و همه بستگان داغ‌دار از خداوند منان برای ایشان و پدر بزرگوارشان طلب آمرزش و پاداش نیک و برای بازماندگان معزز شکیبایی و تندرستی و اجر جزیل مسالت می‌کنم.»

همین امروز «بی بی سی» مصاحبه ای منتشر کرده بود با علی مزروعی، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که گفته بود «مصالحه» با خامنه ای از راهکارهای اصلی مورد نظر اصلاح طلبهاست، و همین چندی پیش بود که علی شکوری راد، از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت هم در مصاحبه ای به صراحت گفت، هدف اصلاح طلبان آن است که رفسنجانی را قانع کنند برود با خامنه ای صحبت کند و آنها را آشتی بدهد.

قرار بود زیاد ننویسم، اما مگر میشود؟ اصلاح طلبها در این قضیه دارند نقش آن شخصیتهای خیلی مریض و مضر و مخرب را بازی میکنند که در کارم با مسائل روانی خانواده ها مکرر دیده ام، شخصیتهائی که قدرت خشم و مقاومت را مکررا از فرد مورد آزار قرار گرفته (معمولا زنها یا بچه ها) میگیرند و آنچنان به برجا ماندن دینامیک مریض خانواده وابسته اند که حاضرند زجر کشیدن ها و بیمار شدن ها و حتی خود کشی های بچه ها و زنهای مظلوم را ببینند اما اجازه ندهند دایره بستهٔ آزار و سادیسم باز شود و چیزی عوض شود.

چکار باید کرد با اینها؟ یا بهتر بگویم، چکار میشود کرد با اینها؟ سئوال مهمی است و جوابهای خوبی هم دارد، اما بگذارید در فرصت دیگری به آن بپردازم.


1 نظرات:

ناشناس گفت...

اگر روزی خدای ناکرده سایه رهبر از ایران کنار رود ، والله قسم ایران طالبان زیاد دارد که به ناموس احدی رحم نکنند....

http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=93:1389-10-08-06-19-44&catid=45:nazar-bozorgan

ارسال یک نظر