اما آن «استثنای تئوریک» که اشاره کرده بودم:
که البته چندان «استثنائی» نیست، بلکه این کلمه بیشتر بهانه ای بود که این موضوع را اینجا بگنجانم که در ذهنیت برخی از پشتیبانان کودتای احمدی نژاد که خود در واقع تئوریسین های «حکومت اسلامی» نیز به حساب میآیند، روندی که تحت عنوان امکان دوم عرض شد (یعنی تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی) نه تنها بیانگر شکست پروژهٔ جمهوری اسلامی نیست، بلکه برعکس نشانی از موفقیت آن پروژه میباشد، به این ترتیب که در پرداخت این گروه مفهوم «جمهوریت» از اول تنها به این دلیل در سیستم سیاسی ارائه شده توسط آیت الله خمینی گنجانده شده بوده که اجتماع ایران «ظرفیت» و گنجایش «معنوی» برای قبول بی چون و چرای «حکومت اسلامی» را هنوز نداشتند.
از دید برخی در این گروه، دورهٔ سی ساله ای که پشت سر گذاشته ایم در حقیقت نوعی پیش در آمد بر ظهور حکومت اسلامی بوده است (که خود پیش در آمدی بر ظهور مهدی موعود خواهد بود)، و در طی این دورهٔ سی ساله دولت اسلامی وظیفه داشته است تا با آموزش قدم به قدم و مدیریت جنبه های مختلف جامعه، گنجایش معنوی و روحی مردم را به حدی برساند که خودشان خواستار حکومت اسلامی بشوند. در حقیقت آنها درمرور بر سی سال گذشته نوعی «تکامل» را میبینند که ااز طریق دولتهای سازندگی و اصلاحات به جنبه های مختلف احتیاجات مادی (سازندگی) و سطحی و غیر معنوی (اصلاحات) مردم رسیدگی شده است تا جائی که جامعه قادر شده است در انتخابات نهم نهایتا بلوغ معنوی خودش را به نمایش بگذارد، و خواستار دولت «عدل» و «معنویت» بشود، که همان جناب احمدی نژاد باشد. ناگفته نماند که عده قابل توجه دیگری در این گروه این اندیشهٔ تکاملی را نیز قبول ندارند و دولتهای سازندگی و اصلاحات را تنها به چشم موانعی در راه حکومت اسلامی میبینند که آرام آرام و به طرق مختلف از سر راه برداشته شده اند تا راه برای دولت امام زمانی باز شود.
در هر صورت در اندیشهٔ تمام زیر مجموعه های این گروه به قدرت رسیدن مجدد دولت احمدی نژاد لازم، حتمی و غیر قابل بازگشت است، چرا که در واقع این دولت نقش بسیار مهمی دارد به عنوان یکی حلقه های آخرین در زنجیر یا پلی که یک سر آن در حکومت طاغوت است و سر دیگرش در حکومت الله. به عبارت دیگر، در روایت این گروه جایگزین شدن جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی یک مسیر طبیعی، صواب، و از پیش حساب شده است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر