۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

☚ طعم شیرین یک موفقیت کوچک . . .


به نظر میرسد که تلاشهایمان برای ترغیب امریکا به دوری کردن از کودتاگران انتخابانی ایران به چند نتیجهٔ خوب رسیده است، که سه تای آنها که الان به ذهنم میرسد و در همین دو روز گذشته شکل گرفته اند عبارتند از:
  1. دولت احمدی نژاد از حضور در کنفرانس بین المللی G8 که قرار بود در مورد افغانستان و همکاری با ایران باشد بازماند.
  2. اوباما در کنفرانس خبری خودش به شدت کودتاگران انتخاباتی و خشونتهائی که پلیس دولت کودتا در مقابله با معترضین به خرج میدهند را محکوم کرد.
  3. و بالاخره همین امروز اعلام شد که امریکا دعوت خود از نمایندگان دولت کودتا برای شرکت در جشنهای چهارم جولای را هم پس گرفته است.
نمیدانم در چه روز و سالی این را دارید میخوانید، و بنا بر این نمیدانم چقدر به نظرتان با اهمیت بیاید این خبرهای کوچک. اما این را بگویم که برای ماهائی که متن این روزها را داریم زندگی میکنیم و همچون داوود خود را انسان کوچکی در مصاف گولیاثی غول پیکر (همان جالوت خودمان) میابیم، همین خبرهای کوچولو یک دنیا امید و اطمینان به دنیایمان میآورد، که تنها نیستیم و کم کم دنیا دارد صدای ما را میشنود و عکس العمل نشان میدهد.

دولت امریکا که تا همین دیروز به نظر میرسید آنقدر به پیروزی نهائی دولت کودتا اطمینان داشته باشد که سعی کند تا جای ممکن ضجه ها و فریادهای مردم ایران را نشنیده بگیرد (یا از آنهم بدبینانه ترش، جداَ به نظر میرسید با دولت کودتا زد و بند های پنهانی داشته باشد)، اکنون ظاهرا به نتیجه دیگری رسیده است و تصمیم گرفته تا مستقیم و صادقانه خونهای جوان و روشنی که آسفالتهای داغ خیابانهای تهران را رنگ کرده اند را ببیند و شهادت دهد و بگوید که میبیند و بگوید که جای خون روی آسفالت نیست، آنهم به دست همانهائی که حقوق میگیرند تا خون ملت خودشان را حفظ کنند و مقدس بدارند.

اما دلیل اینکه این عکس را هم اینجا گذاشته ام اینست که ببینید در اخبار گوگل مثلا موضوع پس گرفتن دعوت امریکا از ایران را مستقیما مربوط کرده اند با موضوع «نیکو پیتنی»، وبلاگ نویس هافینگتون پست، که در حرکتی جالب (و جدید و مهم که شک ندارم در تاریخ خواهد ماند) شروع به جمع کردن سئوالهائی که ایرانیان از دولت امریکا دارند کرد، و تا حدی موفق بود که کاخ سفید با او تماس گرفت و تقاضا کرد تا نیکو خواسته های ایرانیان را مستقیما از خودشان از طریق اینترنت، مثل تویتر، فیس بوک، و بالاترین (اینجا را ببینید مثلا، یا اینجا را، یا اینجا را) بپرسد و به آنها برساند. موضوع داغی که در بالاترین دقیقا در پاسخ به درخواست نیک درست شد را اگر نگاه کنید میبینید خیلی بی شباهت نبود به لیستی که بچه های مسیحی موقع کریسمس برای بابانوئل درست میکنند و در آن بهترین هدیه هائی که میخواهند را ردیف میکنند -پر بود از آرزو و امید، و همچنین خشم و گلایه که چرا امریکا اینقدر صم و بکم مانده در این جریان، و چطور به عنوان بزرگترین قدرت و تمدن امروز در جهان، و با اینهمه ادعای دموکراسی دوستی و آزادی طلبی، دولت و مطبوعات امریکائی این جنایتها رامیبیند و تماشا میکند و هیچ نمیگویند.

به هر حال این موفقیت های کوچک را به تمام دوستانم تبریک میگویم، چه آنها که در خیابانهای تهران سنگ در مقابل گلوله پرتاب میکنند، و چه آنها که در پس کوچه های اینترنت فکرشان را به سد سانسور میکوبند، چه در ایران باشند و چه در استرالیا، چه فارسی زبان باشند و چه سواحیلی گوی.

امروز برای اولین بار نتیجه های شیرین بدل شدن دنیای بی در و پیکر دیروز به یک دهکده کوچک را در عمل میبینیم، و از همه انسانهائی که برای اعادهٔ حقوق اولیه مان ما را یاری میدهند متشکریم.


0 نظرات:

ارسال یک نظر