چون روش سنتی قطع سر از بدن تنها در مورد جنبشهای اجتماعی سنتی کاربر دارد، و این جنبش به هیچوجه خصوصیات سنتی ندارد. استعاره «سر» و قطع آن به این دلیل بکار میرود که مانند نقش «سر» در مقابل «بدن»، در مدل سنتی یک جنبش دارای یک «رهبری» است که دو مسئولیت اصلی در قبال «بدنه» آن جنبش دارد: ۱) فرماندهی و هماهنگی رفتار مختلف اعضای بدنه، که از طریق ۲) تحلیل و فرستادن اطلاعات به آن اعضا انجام میگیرد.
تلاش کودتاگران برای قطع سر جنبش مردم ایران (از طریق دستگیری روشنفکران و مخالفان، یا بستن کانال های تلویزیونی و رادیوئی یا روزنامه ها یا تلفنهای موبایل و غیره) به دو دلیل زیر موفق نخواهد شد:
- چون این اولین جنبش مردمی به تمام معنی دموکراتیک و «خودجوش» در ایران است و فرماندهی خاصی ندارد که بخواهد از بدنش جداشود (یادتان باشد که در روزهای اول تظاهرات اول مردم به راه افتادند و در نیمه راه بود که موسوی و کروبی هم به آنها پیوستند!).
- چون اطلاعات و اندیشه در این جنبش نه از طریق چند شریان بزرگ (و بنا بر این قابل شناسائی و مسدود کردن)، بلکه از طریق مویرگهای بسیار پخش و پراکنده و شبکه وار جریان دارد، و بنا براین کودتا گران هرگز قادر به بستن راههای ارتباطی مردم نخواهند بود (این کیفیتی بسیار جدید در جهان اطلاعات است که تنها با اختراع و گسترش شبکهٔ جهانی اینترنت و تکنولوژیهای مربوط به آن ممکن شده است، کیفیتی که بدون شک جنبش مردمی اخیر ایران را به عنوان یکی از اولین جنبشهای عمیقا پسامدرن در تاریخ ثبت خواهد ساخت).
6 نظرات:
احسنت.
self-organized criticality!
ناشناسان عزیز! ممنون از نظرهایتان.
از ناشناس اول به خاطر تشویقشان بسیار سپاسگزارم،
و از ناشناس دوم به خاطر توصیف جالب و اینتردیسیپلینریشان!
درود! درود!
اتفاقاً من هم در راستای نظر همون دومی گفتم احسنت. چون حوضه تخصصی بنده نیز بود!
باز هم تشکر از ناشناسین. امیدوارم در آینده و فرصتهای دیگر از زاویه تخصصی خودتان باز هم بنویسید و بی نصیبمان نگذارید.
ارسال یک نظر