۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

اینبار دیگر موسوی و خاتمی در کار نخواهند بود که ضامن ولایت فقیه بشوند


کارناوال مضحک و غم انگیزی که نیروهای انتظامی و بسیج تحت نام «مانور اقتدار» دیروز به راه انداخته بودند موفق شده است با توهین به مردم یکبار دیگر همان کاری را انجام بدهد که احمدی نژاد کرد و بعد هم مثل ولی فقیهش از آن پشیمان شد گرچه دیگر دیرتر از آن بود که اظهار پشیمانیش فایده ای داشته باشد. اشاره ام البته به آن وقت است که ا.ن مردم را «خس و خاشاک» خواند، و اظهار پشیمانی های مکررش در ماههای بعداز آن.

آنچه که مشخص است اینکه این نوع رفتارها طبیعتا نه برخاسته از احساس قدرت هستند و نه در دل مردم چنین احساسی را القا میکنند. طبعا دولتی که به جائی رسیده باشد که در برابر مردمش به خشونت و تمسخر تمسک کند دارد ضعف و احساس خشم و هراس مفرط خود را به نمایش میگذارد، کما اینکه حتی «اقتدار» نامیدن این کارناوال هم خود نشان دیگری است از تلاش مفرط و بی ثمر برای اصرار به مردم که لطفا باور کنید ما اقتدار داریم.

مردم هم که به هر حال خوب متوجه شده اند اینها اقتداری ندارند، یک سال تمام دیدند که تنها اقتدارشان این بود که یا با تفنگ دوربین دار از روی پشت بامها و یا از پشت درختها و بوته ها جوانان ما را هدف گلوله قرار بدهند، یا دور از چشم مردم در زندانها دسته جمعی از آنها هتک حرمت کنند، و خوب هیچ انسان عاقلی به این که اقتدار نمیگوید، اگر این اقتدار باشد شغال و کفتار هم مقتدرند.

اما اینهائی که نوشتم را همه میدانند، مردم که در عمل فهمیده اند، و خود اینها هم که همین دیروز با این کارشان دوباره نشان دادند که دقیقا همین احساس ضعف را دارند. اما دلیل نوشتن من چیز دیگری بود، فقط میخواستم این نکته را بگویم به این دوستان ناجا و غیره، که جدا باید مراقب باشید و مردم را زیاده از حد تحریک نکنید، که فکر میکنم خطرش بسیار باشد اینبار، چون ایندفعه دیگر موسوی و خاتمی در کار نخواهند بود که ضامن ولایت فقیه بشود، و مردم مستقیما به سوی مرکز ثقل جمهوری اسلامی حرکت خواهند کرد، و مطمئن باشید اینبار هیچکس جلویشان را نخواهد گرفت و تا آخر خط را خواهند رفت.

خوب، البته من که این سر دنیا نشسته ام و نه کاری از دستم ساخته است و نه چیزی حالیم است، اما به هر حال برای خودتان گفتم که کمی دقت کنید و این شیری که به هزار زحمت امثال موسوی و کروبی فعلا آرام شده و رفته گوشه ای لم داده را دوباره به جان خودتان نیاندازید. به قول معروف، از ما گفتن بود...

3 نظرات:

Anonymous گفت...

پس خدا رحم کرده. ما خبر نداشتیم موسوی ضامن شده تا این شیر ولایت رو نخوره. خودت خندت نمی گیره از این کس شر ها

Sadeq Rahimi گفت...

دوست ناشناس گرامی، خیر، فکر نمیکنم خدا رحم کرده باشد، چون هنوز آخر پائیز نشده و برای شمردن جوجه ها زود است. جمهوری اسلامی مثل اون کاراکتر توی کارتون است که بی ترمز از تپه ای اسکی کرده و پائین تپه از یک توری سیمی گذشته و الان داره با تعجب به دوربین نگاه میکنه که «حظ کردید چه قشنگ از توری سیمی رد شدم و هیچ اتفاقی هم نیافتاد؟!« پیشنهاد من به شما این است که تنها کمی صبر کنید تا ببینید چطور تکه تکه های بدن اسکی باز خوش خیال ما از هم خواهد پاشید.

در مورد حکایت شیر و ولایت هم خدمت شما که عرض کنم اگر در این جریان یک شیر باشد آن همان مردم ایران است و نه آن شیر بی یال و دم و اشکمی که به اسم ولی فقیه سی سال است بر گردهٔ ملت بیچاره مان سوار است. بالاخره همانطور که گفتم، به زودی اینها همه معلوم خواهد شد. ملت ایران از این «شیر» ها پر یال و کوپال ترش را از سر گذرانده. از مغول ها که قوی تر نیستید، هستید؟!

Anonymous گفت...

حکومت جمهوری اسلامی فقط با مغول قابل مقایسه هست. گرچه بسیار وحشی تر و پست تر.
اما در هر حال به حکم تاریخ ،تجارب بشری و منطق -که این جانور استثنا نیست- باید برود به همان زباله دانی معروف ، دیر و زود دارد ،سوخت و سوز نه .

ارسال یک نظر