۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

آشکار شدن شکافهای درونی صفوف کودتا درمکالمات اخیر قوه قضائیه و مجلس


یا دقیقتر بگویم، حکایت مقابله با سران جنبش سبز و کمک آن به پدیدار شدن لبه های یک شکاف عمیق در میان کودتاگران.

خود داستان، که نسخهٔ کوتاهش با نامه مجلسیان به قوه قضائیه شروع و فعلا به پاسخ صادق لاریجانی به نامه آنها ختم شده است، به اندازه کافی در بالاترین و رسانه های دیگر نقل و بحث شده که نیازی به تکرار نباشد، اما اینجا میخواهم به یکی از جنبه های ساده این داستان اشاره کنم که کمتر مورد نظر قرار گرفته اما به نظر مهم و اساسی میآید، و آن اختلاف و شکافی است اساسی در میان خود کودتاگران که در طی این حکایت مشخص و روشن شده است.

همانطور که عرض کردم نتیجه گیری و تعبیر پیچیده ای نیست. ببینید، عده ای از نمایندگان نامه ای نوشته اند به قوه قضائیه و در آن شکایت کرده اند و متهم کرده اند قوه قضائیه را که در واقع به وظایف خودش عمل نکرده و اگر کرده بود تا حالا موسوی را دستگیر و محاکمه کرده بود. آنها در این نامه شخص لاریجانی را به «عدم توجه» و رفتار به روش «غیر مدبرانه» متهم ساخته اند. این نامه انعکاس بزرگی داشته است، چه در مطبوعات و چه در بین مردم، بخصوص که به همراه چند حرکت دیگر در همین چند روزه [از جمله قدمهائی در جهت «بهسازی» روابط خارجی جمهوری اسلامی ( قرارداد اتمی با ترکیه و برزیل، آزاد کردن کلوتیلد رایس، دادن ویزا به مادران زندانیان امریکائی که امروز به تهران میآیند و غیره) و اعدامهای سیاسی اخیر، و اعلام اعدامهای بیشتر، و دستگیری محافظ ارشد میرحسین موسوی] این تصویر را ایجاد کرده است که رژیم در حال دورخیز برای پرش نهائی در جهت سرکوب جنبش سبز است.

اما به جنبه مورد نظر بپردازیم. ببینید، تقریبا همزمان با انتشار این نامه «عباس جعفری دولت آبادی» دادستان تهران در مورد این مسائل مصاحبه ای کرد، که در ان ضمن اینکه صراحتا موسوی را «مجرم» خطاب نمود، اما اذعان کرد که آنها دستگیر نشده اند چون خامنه ای مخالف دستگیری آنهاست. وی گفت، «بسياري از مواضعي كه وي [موسوی] و كانديداي شكست‌خورده ديگر انتخابات اخير [کروبی] گرفته‌اند، جرم است؛ اما چون نظام اسلامي براي تعقيب آن‌ها براساس مصالحي عمل مي‌كند، آن را موكول به زمان مناسب كرده‌ایم». به عبارت دیگر، یکی دو روز قبل از انتشار این نامه، یک مقام قضائی در جمهوری اسلامی صراحتا اعلام کرده بود که جناب نظام، یا همان سید علی خامنه ای، حال به هر دلیل که هست، مصلحت نمیداند که بزرگان جنبش سبز دستگیر شوند.

طبق آنچه از جمهوری اسلامی (یا انصافا هر سیستم حکومتی دیگر، بخصوص از نوع دیکتاتوری) میدانیم، مسائلی مثل آنچه که آقای جعفری دولت آبادی مطرح کرده است، یعنی اینکه خواست رده بالای حکومت در مورد فلان موضوع مهم چه است، اینها را طبعا تمام افرادی که در حیطهٔ‌ سیاسی آن دولت مشغول به کارند به روشنی خبر دارند. اصولا روش کار حکومتی از این دست همین است که این نوع اطلاعات از «درون» به چرخش میآید و به همه اعلام و تفهیم میشود، تا اطمینان حاصل شود که در ظاهر امر تمام قدمها و صحبتها و غیره همجهت و یکسان هستند. به عبارت دیگر اینکه «سیاست کلی نظام» که همان خواست خامنه ای باشد، بر این قرار دارد که موسوی و کروبی فعلا محاکمه نشوند، این چیزی نیست که نماینده های مجلس ندانند، یا لااقل در جریان تولید یک نامه ای با صد و هفتاد و خرده ای امضا مطرح نشده باشد، چه برسد به اینکه (احتمالا در مقابله با همین حرکت این نماینده ها) درست روز قبلش هم جناب دادستان علنا اعلام کرده باشد که قوه قضائیه کاره ای نیست در این داستان.

متوجه عرض بنده هستید؟ نکته این است که با توجه به این مسائل، آنوقت اگر صدو هفتاد و پنج نماینده چند روز و ساعتها صرف تولید یک نامه میکنند که در آن خواستار عمل قوه قضائیه در جهتی علنا متضاد با دستورات خامنه ای میشوند، و آن «نامه» را هم سرگشاده و به صورت یک اعلامیه عمومی و مطبوعاتی منتشر میکنند، این موضوع بسیار جدی مهمی است چون نشانگر این است که: اولا این گروه، که گروه بزرگی هم هست، به این نتیجه رسیده است که خامنه ای اشتباه میکند و بایستی فشار گذاشت بر او تا قدمی در جهت صحیح بردارد، و ثانیا طریقه این فشار آوردن بر جناب معظم را هم از روش اعلامیه دادن به ملت، و نه تقاضا و تماس از طریق خواص و یا مکاتبهٔ پنهان انتخاب کرده اند.

اینکه آقای صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه امروز (دیروز) باید چنین سخنرانی آشفته و برآشفته ای انجام دهد و در آن به این صراحت مفاد نامهٔ نمایندگان مجلس را «مایهٔ تاسف» و «ظلم» و «تقریبا تعرض» بخواند دقیقا منعکس کننده همین واقعیت است که در جریان شکاف و مبارزه درونی بر سر چگونگی تعیین سیاستهای رژیم، یک گروه (که طرفداران و همدستان مستقیم احمدی نژاد باشند) بر علیه یک گروه دیگر (که ولایت مداران به سرکردگی خامنه ای باشند) حرکتی کمابیش مستقیم انجام داده است، و در این حرکتش از قوه قضائیه به عنوان مهره یا بهتر بگویم «جاپا» استفاده کرده است، و رئیس قوه قضائیه اعتراض میکند به چنین استفاده ای که در هر حالتش به ضرر قوه قضائیه تمام میشود، کما اینکه در همین سخنرانی ایشان مجبور شده است برای رها کردن خود و قوه قضائیه از تنگنا بار دیگر به این اعتراف کند که قوه قضائیه در واقع استقلال قضائی ندارد، بلکه این رهبر است که تعیین کننده خطوط رفتاری قوه قضائیه میباشد. این البته همان چیزی است که آقای جعفری دولت آبادی هم گفته بود، اما دقت کنید که اکنون با توجه به متن و زمینهٔ سیاسی این بحث، و نیز موقع و مقام فردی که این سخنان را میگوید، این «اعترافات» جنبه ای بسیار مخرب برای قوه قضائیه و در واقع برای تمام سیستم جمهوری اسلامی دارند (که از برکات کوچک جنگ قدرت درون رژیم برای ما مردم است). برای روشن شدن بیشتر مطلب اجازه بدهید چند سطر از صحبتهای ایشان را مستقیم نقل کنم و حرفم را تمام کنم. میگوید:

چرا علاوه بر دشمنان، دوستان ما نيز گاهي نسبت به اين دستگاه ظلم روا مي‌دارند؟ در اين نامه مطالبي را ذكر كرده و گفته‌اند كه چرا دستگاه قضايي در برخورد با سران فتنه امروز و فردا مي‌كند. بسيار مايه‌ي تاسف است كه كساني در مجلس امضاء جمع كنند. تقريبا تعريض به قوه‌ي قضاييه است كه در برخورد با سران فتنه امروز و فردا مي‌كند، ما هيچ امروز و فردا نكرديم . ما در شناخت فتنه، شناخت سران فتنه و در جرم آنها اعلام نظر كرديم و ترديدي هم نداريم، منتها بايد توجه داشت قوه‌ي قضاييه در راستاي سياست كلان نظام عمل مي‌كند. همه‌ي قوا حسب قانون اساسي زير نظر مقام معظم رهبري كار مي‌كنند و خطوط كلي زيرنظر رهبري است. با اينكه به برخي از اين نمايندگان صراحتا تذكر و توضيح دادم كه قوه‌ي قضاييه در كار خود مجامله‌اي ندارد بار ديگر از اين حرف‌ها مي‌زنند. با تصريحاتي كه نسبت به مسئله شده تعجب مي‌كنم چگونه احتمال مي‌دهند مسوول دستگاه قضا كه منصوب رهبري است و اينجانب نيز شرعا و عقلا قائل هستم كه دستگاه قضا و ساير دستگاه‌ها بايد در خط ولايت باشند، چطور به خود اجازه دهم كه برخلاف نظر ايشان كاري انجام دهم؟

در هر حال قرارم این بود که فقط همین نکته ساده را اشاره کنم و متن طولانی نشود. پس اجازه بدهید به همین نکته بسنده کنیم که یکی از نکات مهمی که تا کنون در این حکایت روشن شده است وجود یک ارادهٔ کمابیش قوی است در درون سیستم کنونی جمهوری اسلامی و بر خلاف خامنه ای. اگرچه تا کنون این اختلاف تجلی چندان واضحی نداشته است، اما طبیعت توازن و مقابله قوای سیاسی این است که به مرور زمان این اختلافات به سطح خواهند آمد و تاثیرات مستقیم خود را در فرم شکافهای کوچک و بزرگ نشان خواهند داد.




4 نظرات:

خلیل گفت...

مثل همیشه عالی بود جناب رحیمی. امیدوارم که هیچوقت از نوشتن باز نایستید!

Shayan گفت...

dar iranglobal montasher shod ba ma hamkari konid
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-59182

az modiriyat iranglobal shayan

Sadeq Rahimi گفت...

خلیل گرامی، طبق معمول التفات کرده اید. ممنون از اینکه مطالب را میخوانید، و از دلگرمی شما هم متشکرم.

Sadeq Rahimi گفت...

دوست عزیز، جناب شایان، ممنون همچنین از لطف و توجه شما و نیز از انتشار متن در سایت خوبتان. از همکاری با شما خوشحال خواهم شد.

ارسال یک نظر