نیو اورلئان هستم برای کنفرانس سالانه AAA. فردا صبح باید صحبت کنم، و هنوز یکی دو صفحه ای بیشتر از آن را ننوشته ام. امشب هم دوجا قبول کرده بودم که بروم، اولیش را همین نیم ساعت پیش ایمیل نوشتم عذر خواستم ولی دومیش مهمتره و نمیشه کنسل کرد... عقل سلیم میگوید بنشین و متن صحبتت را بنویس، اما دلم طبق معمول ایران است و میگوید حالا یک چند سطری هم اینجا بنویس خوب. چه کنم که دلم نازکه، دلم نمیاد روش رو زمین بذارم... پس لااقل کوتاه بنویسم.
حرفی که میخواستم بزنم به شکل اریبی در رابطه با اعلامیه تازه میرحسین موسوی هست، و از یک طرف دیگه هم در رابطه با سئوالی که اخیرا زیاد دیده ام دوستان از هم میپرسند، راجع به اینکه واقعا جنبش مردم شکست خورده یا نه، و اگر شکست خورده تکلیف مردم و جمهوری اسلامی چیست. وارد بحث جزئیات وقت گیر نمیخوام بشم، پس اجازه بدهید حرف آخرم را از همین اول بنویسم، که ۱) بله، «جنبش سبز اصلاح طلبی» شکست خورد، یا دقیقتر بگویم، به آخر خط امکان خودش رسید، ۲) خیر، جنبش مردمی شکست نخورده، بلکه به میانهٔ راهش رسیده، و ۳) تکلیف مردم و جمهوری اسلامی هم روشن است: جمهوری اسلامی باید برود و به آخر خطش رسیده است.
میدانم هر کدام از این سه نکته کلی سئوال و مخالف و موافق برخواهد انگیخت، و قول میدهم اگر سئوالهایتان را بپرسید در بحثهای آینده ام به زودی پاسخ بدهم به آنها، اما فقط اینجا میخواستم با توجه به این سه نکته، همان مطلبی که تیتر کرده ام را تاکید کنم، که دوستان، اولا این دوره ای که ما در آن به سر میبریم و این خاموشی نسبی را اگر به عنوان «شکست» و پایان گرفتن جنبش مردمی بر علیه جمهوری اسلامی تعبیر کنیم اشتباه بسیار بزرگی انجام داده ایم، چون تنها اتفاقی که افتاده است این است که رودخانه جنبش اکنون از یک پیچ و تنداب گذشته است و به منطقه آرامی رسیده است، به همین دلیل به نظر میرسد از شدتش کم شده، حال آنکه به هیچوجه اینطور نیست. خارجی ها یک ضرب المثلی دارند که میگوید آبی که آرام جریان دارد عمقش زیاد است، و باور کنید در حال حاضر این دقیقا بیان حال جنبش مردمی ایران بر علیه جمهوری اسلامی است.
جنبش دارد روال و مراحل طبیعی خودش را طی میکند. هیچوقت از کوه بالا رفته اید؟ اگر رفته باشید میدانید که تنها تپه های کوچک هستند که در یک خیز پر تلاش و سریع فتح میشوند. قله های بزرگ راه فتحشان از چندین مرحله مختلف میگذرد که شامل مراحل پر افت و خیز و صعب العبور و نیز مراحل آرام تر و حتی استراحت هستند.
این را بسیار مهم است که در ذهن داشته باشیم، که جنبش سبز یک «حادثه» نبوده است. جنبش سبز یک پدیده تاریخی و اجتماعی است که ابعادش از آنچه که هر یک از ما (به عنوان یک فرد) میتواند درک و تجربه کند بسیار فراتر میرود. جنبش سبز یک روند تاریخی است که از یک سو ما در آن «واقع شده ایم» و از سوی دیگر وجود ما به آن عینیت داده است. به این دلیل، هر یک از ما (به عنوان یک فرد) سه راه در مقابل این فرایند داریم: ۱) با آن هماهنگ و هم جهت باشیم و همراهش به پیش برویم، ۲) با آن مخالفت کنیم و در مقابلش بایستیم، ۳) سعی کنیم از آن جدا زندگی کنیم و به تماشای این جریان بایستیم.
بگذارید یک نتیجه ساده از این سه گزینه بگیرم برای شما دوستانی که علاقه مند و نگران پیروزی و به نتیجه رسیدن این جنبش مردمی هستید: تنها چیزی که برای موفقیت این جنبش مردمی لازم داریم این است که خودمان با دست خودمان جلویش را نگیریم! به عبارت دیگر، دست قدرت تاریخ و زمان آنچنان در دست ماست، و نسیم تکامل اجتماعی به نحوی در بادبان این جنبش است که در واقع اگر قدرتمندان جنبش همچون میر حسین موسوی به عنوان کشتیبان، و همراهان جنبش همچون ما به عنوان مسافران، تنها بتوانیم جلوی حرکتش را نگیریم این باد موافق خود به خود کشتی مان را به ساحل نجات خواهد رساند.
همانطور که عرض کردم، احساس میکنم حتما باید بیشتر در مورد این موضوع حرف زده بشود، و حتما هم خواهم زد. از سئوالات و نظرات شما هم بسیار ممنون خواهم شد چون زمینه را برای پر محتوا و مربوط تر شدن صحبتهای بعدی فراهم خواهد کرد. اما اجازه بدهید فعلا از شما عذر بخواهم و بروم سخنرانی فردایم را بنویسم...
حرفی که میخواستم بزنم به شکل اریبی در رابطه با اعلامیه تازه میرحسین موسوی هست، و از یک طرف دیگه هم در رابطه با سئوالی که اخیرا زیاد دیده ام دوستان از هم میپرسند، راجع به اینکه واقعا جنبش مردم شکست خورده یا نه، و اگر شکست خورده تکلیف مردم و جمهوری اسلامی چیست. وارد بحث جزئیات وقت گیر نمیخوام بشم، پس اجازه بدهید حرف آخرم را از همین اول بنویسم، که ۱) بله، «جنبش سبز اصلاح طلبی» شکست خورد، یا دقیقتر بگویم، به آخر خط امکان خودش رسید، ۲) خیر، جنبش مردمی شکست نخورده، بلکه به میانهٔ راهش رسیده، و ۳) تکلیف مردم و جمهوری اسلامی هم روشن است: جمهوری اسلامی باید برود و به آخر خطش رسیده است.
میدانم هر کدام از این سه نکته کلی سئوال و مخالف و موافق برخواهد انگیخت، و قول میدهم اگر سئوالهایتان را بپرسید در بحثهای آینده ام به زودی پاسخ بدهم به آنها، اما فقط اینجا میخواستم با توجه به این سه نکته، همان مطلبی که تیتر کرده ام را تاکید کنم، که دوستان، اولا این دوره ای که ما در آن به سر میبریم و این خاموشی نسبی را اگر به عنوان «شکست» و پایان گرفتن جنبش مردمی بر علیه جمهوری اسلامی تعبیر کنیم اشتباه بسیار بزرگی انجام داده ایم، چون تنها اتفاقی که افتاده است این است که رودخانه جنبش اکنون از یک پیچ و تنداب گذشته است و به منطقه آرامی رسیده است، به همین دلیل به نظر میرسد از شدتش کم شده، حال آنکه به هیچوجه اینطور نیست. خارجی ها یک ضرب المثلی دارند که میگوید آبی که آرام جریان دارد عمقش زیاد است، و باور کنید در حال حاضر این دقیقا بیان حال جنبش مردمی ایران بر علیه جمهوری اسلامی است.
جنبش دارد روال و مراحل طبیعی خودش را طی میکند. هیچوقت از کوه بالا رفته اید؟ اگر رفته باشید میدانید که تنها تپه های کوچک هستند که در یک خیز پر تلاش و سریع فتح میشوند. قله های بزرگ راه فتحشان از چندین مرحله مختلف میگذرد که شامل مراحل پر افت و خیز و صعب العبور و نیز مراحل آرام تر و حتی استراحت هستند.
این را بسیار مهم است که در ذهن داشته باشیم، که جنبش سبز یک «حادثه» نبوده است. جنبش سبز یک پدیده تاریخی و اجتماعی است که ابعادش از آنچه که هر یک از ما (به عنوان یک فرد) میتواند درک و تجربه کند بسیار فراتر میرود. جنبش سبز یک روند تاریخی است که از یک سو ما در آن «واقع شده ایم» و از سوی دیگر وجود ما به آن عینیت داده است. به این دلیل، هر یک از ما (به عنوان یک فرد) سه راه در مقابل این فرایند داریم: ۱) با آن هماهنگ و هم جهت باشیم و همراهش به پیش برویم، ۲) با آن مخالفت کنیم و در مقابلش بایستیم، ۳) سعی کنیم از آن جدا زندگی کنیم و به تماشای این جریان بایستیم.
بگذارید یک نتیجه ساده از این سه گزینه بگیرم برای شما دوستانی که علاقه مند و نگران پیروزی و به نتیجه رسیدن این جنبش مردمی هستید: تنها چیزی که برای موفقیت این جنبش مردمی لازم داریم این است که خودمان با دست خودمان جلویش را نگیریم! به عبارت دیگر، دست قدرت تاریخ و زمان آنچنان در دست ماست، و نسیم تکامل اجتماعی به نحوی در بادبان این جنبش است که در واقع اگر قدرتمندان جنبش همچون میر حسین موسوی به عنوان کشتیبان، و همراهان جنبش همچون ما به عنوان مسافران، تنها بتوانیم جلوی حرکتش را نگیریم این باد موافق خود به خود کشتی مان را به ساحل نجات خواهد رساند.
همانطور که عرض کردم، احساس میکنم حتما باید بیشتر در مورد این موضوع حرف زده بشود، و حتما هم خواهم زد. از سئوالات و نظرات شما هم بسیار ممنون خواهم شد چون زمینه را برای پر محتوا و مربوط تر شدن صحبتهای بعدی فراهم خواهد کرد. اما اجازه بدهید فعلا از شما عذر بخواهم و بروم سخنرانی فردایم را بنویسم...
1 نظرات:
سخنرانی چطور بود رحیمی جان؟
ارسال یک نظر