۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

اهمیت ایجاد اتاقهای فکر برای تبیین برنامه های اجتماعی/سیاسی ایران پس از ولایت فقیه


بارها این ادعا و شکایت را شنیده ایم و خوانده ایم که اسلام گرایان تند رو در واقع انقلاب ۵۷ را پس از سقوط شاه از «مردم» دزدیدند و چنین شد که خلاء ناشی از حذف شاه توسط ولایت فقیه و در قالب حکومت تند خو و محدودیت مداری همچون جمهوری اسلامی پر شد، حکومتی که در سی سال گذشته با مردم ما آن کرد که دیده ایم.

قصد ورود به این بحث را ندارم که آیا حقیقتا تعبیر «دزدی» تعبیر صحیحی است یا خیر. اما یک نکته که در هر دو حال واقعیت دارد این است که اتفاقاتی که درست پس از پیروزی انقلاب مردم در ساقط کردن شاه صورت گرفت دو خصیصه مهم و مرتبط داشت، به این قرار:
  1. هیچ برنامه ریزی و تفکر جمعی در سطح‌ گسترده، به صورت شفاف، و در مکالمه با بدنه مردمی در مورد آنچه که بایستی در پی سقوط شاه انجام گیرد وجود نداشت،

  2. تصمیماتی هم که درست در پی پیروزی انقلاب مردمی گرفته شد عمدتا توسط یک جمع کوچک، پشت درهای بسته، و در غیاب کامل حضور و آگاهی مردم انجام شد
این دو خصیصه را مرتبط خواندم، چرا که اگر خصیصه اول واقعیت نداشت، خصیصه دوم خود به خود غیر ممکن میشد. به عبارت دیگر، اگر پیش از رسیدن لحظهٔ پیروزی گروههائی به نمایندگی و در ارتباط شفاف با بدنهٔ مردم به تعبیر و تدقیق در جنبه های مختلف آن جنبش مردمی و تبیین امکانات و احتمالات مختلف سیاسی-اجتماعی پس از پیروزی انقلاب پرداخته بودند، دیگر این امکان وجود نمیداشت که پس از پیروزی تصمیماتی حیاتی همچون تعیین نوع نظام سیاسی ایران با چنین سرعت و بدون هیچگونه شفافیت و از طریق دعوت مردم هیجان زده و تحت تاثیر احساسات (بخوانید جو گرفته) با رای دادن در یک رفراندوم بسیار ساده (جمهوری اسلامی: آری / خیر) انجام گردد، و چه بسا کشورمان از این تجربهٔ دردناک و مخرب سی ساله در امان میماند.

البته هر کسی با اندک آشنائی با مکانیزم کارکرد سیستم های اجتماعی و سیاسی متوجه خواهد بود که اگر چنین شفافیت و خودآگاهی جمعی در سال ۵۸ وجود نداشته به این دلیل بوده که مقدمات فرهنگی و امکانات اجتماعی، تکنولوژیک و سیاسی آن موجود نبوده است . بسیار خوب. اما حقیقت این است که اکنون، در سال ۸۸، پس از تجربه جمعی سی ساله گذشته مردم ایران، و با وجود امکانات گسترده تکنولوژیکی برای تولید، گسترش، و تقویت آگاهی سیاسی و خود آگاهی جمعی، دیگر هیچ بهانه خوبی برای تکرار آنچه که در انقلاب ۵۷ اتفاق افتاد نداریم، و به عنوان آگاهان جامعه مان مسئولیم تا اجازه ندهیم این حکایت تکرار شود.

چنین مسئولیتی طبیعتا ابعاد مختلفی دارد. اما شاید یکی از مهمترین آنها همان باشد که ذکر شد، یعنی تخصیص اندیشه و زمان و همفکری به درگیر کردن نخبه گان و بدنه مردم در بحث و تفکر برای تجسم و طراحی سیستم مناسب سیاسی که پس از پائین آمدن سیستم سیاسی کنونی بتواند آغاز به کار کند.

بایستی هرچه زودتر اتاق های فکر مجازی و حقیقی تشکیل گردند که هدف مشخص و مشترک تبیین و تحلیل امکانات و احتمالات مختلف سیاسی-اجتماعی پس از پیروزی جنبش مردمی را تعقیب کنند. علاوه بر این، چنین اتاق های فکری بایستی حتما ساز و کارهائی به کار گیرند تا حاصل کار خود را به نحوی منظم و سیستماتیک با بدنه مردمی جنبش و نیز تا حد امکان با دیگر تمایلات حاضر در صحنه سیاسی و اجتماعی موجود در میان گذارند و سپس حاصل بازخوردی آن را به جریان تبیین خود وارد کنند، و این چرخه را تا هرچه روشن تر شدن ابعاد عملی ساختار پیشنهادی خود ادامه دهند.

در هر صورت، حتی اگر به عمل رساندن مکانیسمی که اینجا پیشنهاد شده است چندان ساده و عملی نباشد، آنچه از اهمیت خاصی برخوردار است و باید عملی شود به وجود آمدن گروهها و اتاقهای فکری است برای تفکر، بحث و تبیین و تبلور ایده های عملی و تئوریک در مورد آنچه که پس از برطرف شدن سیستم کنونی بایستی جایگزین شود.

و آنچه که در طراحی و روش عملی چنین گروههائی بسیار مهم است اینست که آنها ایده ها و افکار خود را در مکالمه و بازخورد مستقیم با بدنه جنبش مردمی رشد دهند، چرا که تجربه بارها و بارها نشان داده است که در جوامعی مثل ایران، به دلایل مختلفی که شرحشان فرای این متن خواهد بود، جدا شدن تئوری از واقعیت تجربی زندگی و افکار مردم بسیار ساده و آسان است، و هر بحث تئوریک، هرچند پیشرو و پیچیده و دقیق و باظرافت پیش رفته باشد، به محض اینکه از تماس مستقیم و لحظه به لحظه با تجربه روزمره جامعه ایرانی باز میماند با سرعت حیرت انگیزی از واقعیات عملی جامعه فاصله میگیرد و در عمل نامربوط، بی فایده، یا لااقل کم اثر میشود.



1 نظرات:

یک ایرانی گفت...

احسنت به شما.

ارسال یک نظر