۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

مجتبی ثمره هاشمی دستیار ارشد احمدی نژاد شد


دولت کودتا دیروز در جلسه ای که در شهر مشهد تشکیل داد علاوه بر اعلام تغییراتی در شغلهای مسئولان خود، همچنین اعلام کرد که مقام تازه ای تحت عنوان «دستیار ارشد ریاست جمهوری» توسط احمدی نژاد ابداع شده است.

اگرچه ایجاد یک مقام جدید خود به خود سئوالهای مهمی در رابطه با دلایل چنین ابداعی را بر میانگیزد، اما آنچه این حکایت را باز هم مهمتر جلوه میدهد فردی است که این مقام برای او تولید شده است، یعنی «مجتبی ثمره هاشمی».

مجتبی ثمره هاشمی فردی است که مسئول مستقیم ستاد کودتای انتخاباتی بوده است. وی در فروردین ۱۳۸۸ طی یک یادداشت کوتاه از مقام مشاورت احمدی نژاد استعفا داد تا مدیریت ستاد انتخابات کودتا را برعهده بگیرد. وی در یادداشت خود از احمدی نژاد از فرصتی که برای خدمتگزاري در «دولت کريمه» به وی داده شده تشکر کرده است و قصد خود برای «ورود به عرصه های دیگر» را اعلام کرده است.

از آنجا که این حرکت ثمره هاشمی تحرکی در بالاترین رده های مسئولیت و مدیریت در دولت بود، منطقا بایستی آن را حرکتی در جهت کنترل و مدیریت پروژهٔ کودتای انتخاباتی، و نیز منعکس کننده نقش مرکزی و اهمیت اساسی شخص ثمره هاشمی به عنوان ستون فقرات پروژه «دولت کریمه» دانست.

اما تا به بحث اصلی مان برگردیم. این موضوع که محمود احمدی نژاد در ساختار دولت کودتای خود احساس نیاز به ایجاد یک «مقام» جدید کرده است، به هر حال حائز اهمیت است، چرا که این مقام جدید بایستی فرم ترکیبی جدیدی از اختیارات و مسئولیت ها باشد که از یکطرف در پروژه های آینده احمدی نژاد مورد نیاز به نظر رسیده، و از طرف دیگر تا کنون در جمهوری اسلامی ضرورتی نداشته است.

از آنجا که اطلاعات و جزئیات مربوط به اختیارات و مسئولیتهای این مقام هنوز در دسترس نیست، بحث دقیقتر را اجبارا باید به بعدها موکول کرد. اما در عین حال چند نکته را میتوان منطقا از اطلاعات موجود نتیجه گرفت.

به عنوان مثال، این را میدانیم که در آستانهٔ کودتا احمدی نژاد دیداری با رهبر ایدئولوژیک کودتا یعنی «مصباح یزدی» انجام داد، که در آن ضمن اطمینان دادن به اینکه پروژهٔ کودتا «به خوبی سازمان دهی شده» است و اعلام اینکه «بالاخره شرایط فراهم شده است،» اعلام کرد که کرد که اگر مصباح و همکارانش در قم مسئولیت «تولید پشتوانه نظری» برای «تحقق یک حکومت اسلامی» را بر عهده بگیرند، وی و همکارانش در تهران نیز مسئولیت تولید «پشتوانه اجرائی» را بر عهده خواهند گرفت، تا به این ترتیب این اندیشه ها «به مرحله عملیاتی شدن» وارد شوند«که بسیار نزدیک است»، و ایران به مرکزی برای عملی کردن پروژهٔ حکومت اسلامی جهانی و «رسیدن به آن چیزی که همه در انتظارش هستیم» (ظهور امام زمان) تبدیل گردد [دو کلیپ ویدئوئی از این گفتگوی محرمانه که به اینترنت درز کرده را میتوانید در اینجا و اینجا ببینید].

به عبارت دیگر، این را میدانیم که احمدی نژاد در گفتگوی فوق هدف اصلی کودتا را حرکت به سوی «اجرائی کردن» نظریات تئوریک مصباح یزدی و همکارانش در مورد شرائط نیل به «حکومت اسلامی» و «دولت کریمهٔ امام زمان» قرار داده است.

از سوی دیگر، یک مقایسهٔ ساده بین مقام ثمره هاشمی قبل و بعد از کودتا مشخص میکند که تنها تفاوت این است که وی از مقام «مشاور ارشد» به مقام «دستیار ارشد» آمده است. سئوالی که منطقا به ذهن میرسد این است که چه تفاوت عمده ای بین «مشاورت» و «دستیاری» میتواند صرف وقت و انرژی لازمه برای ایجاد یک مقام جدید در سیستم عریض و طویل دولتی را توجیه کند؟ و تنها پاسخ منطقی آن است که مقام «دستیار» متضمن قدرتهای «عملی و اجرائی» میباشد، قدرتهائی که در مقام مشاورت وجود ندارند.

به نظر میرسد با کنار هم قرار دادن سه واقعیت فوق، یعنی
  1. قول احمدی نژاد برای تولید «پشتوانهٔ اجرائی» نظریات مصباح یزدی در آستانه انجام کودتای خود
  2. سپردن مدیریت کودتا به مجتبی ثمره؛ و
  3. به روز کردن مقام مجتبی ثمره از یک مقام مشورتی به یک مقام اجرائی پس از تکمیل کودتا،
تصویر واضح تری از مسیر و جهت تحرکات اخیر در دولت کودتا به دست بیآید.

اما در پایان، با توجه به اینکه کودتا باگذشت بیش از یکماه از انجام آن هنوز قادر به تثبیت خود نگردیده است، باید در انتظار ماند و دید که این تحرکات منجر چه تاثیرات عملی در طالع نه چندان روشن احمدی نژاد و کودتای آخرالزمانی وی خواهند گشت.


1 نظرات:

Anonymous گفت...

من یک نظر دارم وخواهش میکنم که این نظر رو گسترش بدید. در این چند سال کشورهای مثل روسیه ، چین با حمایت از احمدی نژاد، سرمایه های این کشور رو بر باد دادند.روسیه و چین نشان دادند که بودن امثال احمدی نژاد در ایران به نفع آنها می باشد.چون هم پروژههای زیادی نصیبشون میشه و هم سرمایه های مملکت رو بر باد میدند و هم بر سر ایران با غرب معامله میکنند و منافع خودشون رو تامین می کنند.
همانطور که میدونید شرکتهای روسی و چینی زیادی در ایران مشغول فعالیت هستند.مانند( huawei که پروژهای زیادی با مخابرات و ایران سل دارد)و ... .نظر من این است ، که یک پروژه تحریم وناامن کردن فضای ایران برای افراد این کشورها (نظیر هو کردن در خیابان ، پاشیدن رنگ و آب بر روی لباس آنها ، شعار نویسی در درب شرکت این شرکتها ، ،برگزاری تظاهرات جلوی شرکتهای روسی و چینی و یا شرکتهای که همکاریهای زیادی با این شرکتها دارند ، عدم فروش جنس توسط فروشگاههای ایرانی به این افراد و...) که در ایران هستند بوجود بیاوریم. در این صورت پرسنل چینی و روسی شرکتها نمی توانند در ایران زندگی راحتی داشته باشند و بد از مدتی به ایران نمی آیند.با این کار هم دست شرکتهای چینی و روسی از ایران جدا میشه و هم دیگه این کشورها از ایران در صحنه بین الملل حمایت نمیکنند.
خواهشمند است این نظر رو گسترش دهید.

ارسال یک نظر