شکی نیست که وقایعی که در چند روزه گذشته حول انتصاب مشایی توسط رئیس جمهور منتصب اتفاق افتاده اند در تاریخ کوتاه جمهوری اسلامی بی نظیر هستند. از بیسابقگی این حکایت همین بس که در حالیکه هنوز حدود یک ماه بیشتر از کودتای انتخاباتی احمدی نژاد و پشتیبانی راسخ و غریب آیت الله خامنه ای از او نمیگذرد، وی خود را دارای آنچنان پشتوانه ای محسوب داشته که در مقابل «امر مکتوب» ولایت فقیه صریحا مقاومت کرده است.
اما یکی از سئوالهای اصلی که در این وضعیت به ذهن متبادر میشود معنی و تاثیر این جریان خاص بر روند مقاومت سبز ملی در مقابل کودتای انتخاباتی است. به عبارت دیگر، این سئوال که آیا این جریان منجر به وضعیتی گردیده است که در نهایت میتواند به نفع جنبش مردمی باشد و در نتیجه بایستی ما در آن درگیر شویم، و یا اینکه این بخشی از یک بازی روانی پیچیده از سوی کودتاگران و پشتیبانانشان است برای به انحراف کشاندن اذهان عمومی داخلی و نیز خارجی در مورد شکل و مسائل جاری سیاسی در ایران. پاسخ من به این سئوال این است که اگرچه احتمال میرود که این یک انشقاق و رودرروئی واقعی بین دو جناحی باشد که در صحنه سیاسی ایران در حال بیرون آمدن از سایه هستند، اما در هر صورت ما هیچ نیازی به درگیر شدن عملی یا ذهنی در این جریان نداریم، و در حال حاضر بایستی تمام انرژی خود را برروی هدفهای خود متمرکز کنیم.
برای بهتر فهمیدن ابعاد این حکایت، شاید بدنباشد نگاهی به روند کلی آن بکنیم. همه چیز از روز بیست و پنجم تیر ماه شروع شد، یعنی روزی که احمدی نژاد بر خلاف عرف سابق، قبل از «تحلیف» به عنوان رئیس جمهور دهم، تصمیم به انتصاب چند تن از مدیران دولت آیندهٔ خود گرفت، و این تصمیمها را در مطبوعات جمعی نیز اعلام نمود. یکی از این مدیران آقای مجتبی هاشمی ثمره بود، که اینجا هم متن کوتاهی در مورد آن نوشتم. اما یکی دیگر از این مدیران آقای اسفندیار رحیم مشایی بود، که به سمت معاون اول رئیس جمهور گماشته شده بود. این انتصاب خاص سر و صدا و مخالفتهای زیادی را در میان «اصول طلبان» برانگیخت، تا جائی که مقام ولایت فقیه دخالت کرد و با نامه ای دستور عزل مشایی را به احمدی نژاد ابلاغ نمود. اما اجازه بدهید نگاه نزدیکتری به جزئیات این ماجرا بیاندازیم --و پیش از آن هم پیشنهاد میکنم اگر مشایی را خوب نمیشناسید این مقاله را در مورد این کاراکتر غیر معمولی بخوانید.
همانطور که در متن نامه رهبر مشخص است (اینجا ببینید)، تاریخ مکتوب شدن دستور عزل مشایی توسط او بیست و هفتم تیرماه است. این در حالی است که «شایعه» وجود چنین نامه ای نیز از همان روز بر سر زبانها و سایتهای مختلف افتاده بود. با اینهمه، تا چندین روز بعد از دریافت نامه فوق احمدی نژاد به مقاومت مستقیم و صریح در مقابل «حکم حکومتی» ولایت فقیه ادامه داد، تا جائی که حتی سه روز پس از کتابت این نامه، یعنی در تاریخ سیم تیرماه، در مصاحبه ای «در پاسخ به سوالي درباره شايعات مربوط به استعفاي آقاي مشايي از سمت معاون اولي رييس جمهور تاکيد کرد: آقاي مشايي از مديران مومن دلسوز ، ولايي ، پاک و خلاق ايران هستند، به چه دليل بايد استعفا بدهند؟» [متن مصاحبه در خبرگزاری جمهوری اسلامی].
با وجود آغاز به دخالت مستقیم و سنگین از سوی انواع و اقسام ذوب شدگان و زائده های رهبری در مطبوعات [مثلا این نامه شریعتمداری در کیهان را ببینید یا این مصاحبه با پرویز سروری، نماینده اصولگرای مجلس را] اما، این ماجرا ادامه یافت تا جائی که شش روز بعد از ارسال نامه هنوز مقاومت احمدی نژاد در مقابل حکم حکومتی برجا بود، و دفتر آیت الله خامنه ای نهایتا مجبور شد تا دست به دامان انتشار عمومی نامهٔ «رهبر» از طریق صدا و سیما و دیگر رسانه های عمومی بشود [در همین زمینه این خبر جالب را ببینید از فارس نیوز، که محمد علی رامین (مشاور نزدیک احمدی نژاد و طراح اصلی برخوردهای ضد یهودی وی) میگوید «اصولگرایان از تاخیر و غفلت احمدی نژاد در اجرای امر رهبری غافلگیر شده اند»، یا این مقاله از وبلاگ علی اکبر جوانفکر (مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد) که از «فاش شدن» متن نامهٔ ولایت فقیه در رسانه های عمومی انتقاد میکند (بخصوص خواندن کامنت های زیر متن جوانفکر را توصیه میکنم)، و این خبر از «میزان نیوز» که ادعا میکند دلیل اینکه نامه به مطبوعات آمد مقاومت مستقیم احمدی نژاد در برابر حکم خامنه ای بود، و نیز این گزارش «عصر ایران» از سخنان سرلشکر فیروز آبادی، رئیس کل نیروهای مسلح، که احمدی نژاد را شماتت کرده است: «مردم ما انتظار ندارند جوهر ابلاغ رهبری خشک شود و به آن عمل نشده باشد»].
نکتهٔ غیر قابل انتظاری که از جوانب فراوان این حکایت روشن میگردد اینست که در واقع انتشار عمومی نامهٔ ولایت فقیه تنها طریق موجود برای مجبور کردن احمدی نژاد به قبول حکم ولایت فقیه و گذشتن از مشایی بوده است! به عبارت دیگر، قدرت عملی کنترل آیت الله خامنه ای بر احمدی نژاد تا حدی نامطمئن به نظر رسیده است که «نظام» مجبور به کمک طلبیدن از «افکار عمومی» شده است. این نکتهٔ ظاهرا کوچک در واقع بسیار مهم و مستحق تعمیق فراوان است، که درصورت لزوم یا تکرار در آینده به آن خواهم پرداخت. به تعبیر سایت اصولگرای «الف» از این پروسهٔ چند روزه توجه کنید:
آقای احمدینژاد روز شنبه، بیست و هفتم تیرماه، نامه رهبری را دریافت کرد. همانروز و روز یکشنبه اقدامی در جهت برکناری مشایی انجام نداد. روز دوشنبه برای لغو حکم تلاش کرد اما موفق نشد و در عوض روز سهشنبه طی مصاحبهای تلویزیونی که صداوسیما از پخش آن خودداری کرد و روز چهارشنبه در مراسم تودیع مشایی به شدت از وی تقدیر کرد و روزهای پنجشنبه و جمعه را نیز به سکوت گذراند. جمعه شب متن حکم رهبری برای اطلاع عموم منتشر شد و متعاقب آن رسانهها متن استعفای مشایی را منتشر کردند و به دنبال آن احمدینژاد با این استعفا موافقت کرد و طی نامه ای اجرای حکم ولی فقیه را اعلام کرد.اگرچه احمدی نژاد در نهایت مجبور به اطاعت از امر رهبری شد و این را در نامه ای به تاریخ سوم مردادماه اعلام داشت [این کلیپ خبری از بی بی سی را هم ببینید]، اما حتی این عکس العمل وی نیز دو موضوع قابل ملاحظه را درخود داشت: ۱) محتوا و لحن غیر معمول پاسخی که او به رهبر نوشت، و ۲) مقام مهم دیگری که بیدرنگ به مشایی بخشید.
متن نامهٔ احمدی نژاد به خامنه ای که در خبرگزاری مهر آمده به شرح زیر است:
بسمه تعالیآنچه در نامه احمدی نژاد پیش از همه به چشم میخورد کوتاهی غیر معمول نامه است، که در کنار عدم استفاده از القاب، احترامات و تعارفاتی که اغلب مرسوم این نوع مکتوبات در جمهوری اسلامی است، رویهمرفته به نامه طبیعتی سرد و غیر دوستانه، و حتی تند و عصبانی میدهد [مقایسه کنید مثلا با این مکاتبه بین همان رهبر و رئیس جمهور پیشین، خاتمی، که اختلافاتشان به وضوح بیش از اختلافات این دو نفر بوده است].
محضر حضرت آیت الله خامنه ای دام ظله العالی
رهبر معظم انقلاب اسلامی
سلام علیکم
ضمن ارسال رونوشت نامه کناره گیری مورخه 88.5.2 جناب آقای مهندس اسفندیار رحیم مشایی از معاونت اولی به استحضار می رساند که مرقومه مورخه 88.4.27 حضرتعالی به استناد اصل 57 قانون اساسی اجرا شد . ایام عزت مستدام. محمود احمدی نژاد
از سوی دیگر محتوای نامه نیز بر غیر معمول بودن آن میافزاید. مثلا، گوئی برای پافشاری بر این نکته که وی امر رهبری را (که صریحا حکم به «ملغی و کان لم یکن» کردن انتصاب مشایی داده بود) مستقیما اطاعت نکرده است، به جای اینکه از حذف یا برکنار کردن مشایی طبق حکم رهبری و توسط خود بگوید، وی از «کناره گیری» مشایی سخن گفته است، و برای تاکید دوباره بر این امر، حتی مینویسد که نامهٔ کناره گیری خود مشایی هم به پیوست ضمیمه است! و نیز در همان راستا، به جای اذعان صریح به اینکه حکم آیت الله خامنه ای را به عنوان ولی فقیه و بی چون و چرا اجرا کرده است، از «استناد به قانون اساسی» به عنوان دلیل خود برای عمل کردن به حکم آیت الله خامنه ای صحبت میکند.
از سوی دیگر به نظر میرسد احمدی نژاد حتی تا نقطه پایان نامه نیز به نحو غیر مستقیم و تلویحی خشم و حتی تهدید خود را ابراز کرده باشد، کما اینکه نامه را با عبارتی به پایان میرساند که میتوان آنرا در عرف نامه نگاری به ولایت فقیه کاملا ناموزون و نامعمول دانست، یعنی «ایام عزت مستدام». توجه کنید که ایام عزت مستدام یعنی «امیدوارم روزهای عزیز بودن شما دوام پیدا کنند»، آرزوئی که بیان آن خود به نحوی غیر مستقیم سخن از امکان به پایان رسیدن و عدم دوام عزت رهبر معظم میدهد، و آنرا به هیچ وجه عبارتی مناسب برای پایان دادن نامهٔ یک فرد «ولایتمدار» به ولی امر مسلمین محسوب نمیتوان داشت.
اما از جزئیات نامه که بگذریم، درست در همان روزی که این نامه به آیت الله خامنه ای نوشته شد، احمدی نژاد نامه دومی نیز به خود مشایی فرستاد، که باز چه در لحن، چه در محتوا و چه در عملکرد، چهره ای بسیار «گستاخ» از وی در مقابل ولی فقیه را به نمایش گذاشت. طی این نامه محبت آمیز (که مقایسه ساده آن با نامه ای که همان روز به رهبر نوشته بود را توصیه میکنم)، احمدی نژاد مشایی را به عنوان مشاور و رئیس دفتر رئیس جمهور برگزید. متن کامل نامه، که در هنگام نوشتن این سطور به عنوان خبر اصلی در صفحه اول سایت ریاست جمهوری نیز مندرج شده است، به این شرح است:
برادر گرامي جناب آقاي مهندس اسفنديار رحيم مشايي
سلام عليكم
انقلاب اسلامي استمرار راه رسول گرامي اسلام(ص) و فرزندان برومندش، ائمه طاهرين(ع) و خط سرخ ولايت است. انقلابي بودن، يعني داشتن آمادگي ايثار جان و مال و در اوج آن آبرو براي آرمانهاي بلند الهي و انساني، و همين رمز ماندگاري اين راه پرعزت و افتخار است. دوران جديد دوران شكوفايي عدالت و عشق و ايثار، و سربلندي هر چه بيشتر عاشقان ايثارگر است.
در آستانه ميلاد اسوه ايثار و شهادت حضرت امام حسين(ع) و ياران باوفايش و ضمن تقدير فراوان از همه خدمات ارزشمند گذشته، جنابعالي را كه انساني مؤمن و فداكار و مورد اطمينان كامل هستيد به سمت «مشاور و رئيس دفتر رييسجمهوري» انتخاب مينمايم.
اميدوارم با همراهي همه همكاران و با توكل بر خدا و توسل به حضرت مولا صاحب الامر(عج) همچون گذشته در تلاش براي خدمتگزاري به ملت بزرگ و نظام ولايي جمهوري اسلامي موفق و سربلند باشيد.
محمود احمدي نژاد
همانطور که میبینید، جزئیات این حکایت بسیارند، و من ترجیح میدهم این متن را بیش از این طولانی نکنم. اما به هر حال از همین که نقل شد هم میتوان به این نتیجه غیر منتظره رسید که دعوای احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی عملا از حیطهٔ «جنگ زرگری» خارج شده و تبدیل شده است به نشانی واقعی از یک شکاف عمیق که در حال شکل گرفتن است. برای امثال من که دسترسی به درون ماشین جمهوری اسلامی ندارند هنوز مشکل است تشخیص ابعاد و طبیعت این شکاف، اما آنچه واضح است آنست که این شکاف تازه خودش را نشان داده است، و اگر همانطور که به نظر میرسد این یک شکاف واقعی باشد، بدون شک باید در انتظار تاثیرات زلزله وار آن در آینده ای نه چندان دور بود.
اما تا به سئوال اول متن برگردیم، برای مائی که دغدغه اصلی مان رسوا کردن و پائین کشیدن دولت کودتا و بازگرفتن رای هایمان از چنگال دروغ و وحشت آنهاست، این شکافها حتی اگر در دراز مدت مفید هم باشند، در حال حاضر نباید مکانی بیش از تئاتری دور دست در افق دیدمان احراز کنند. چه این انشقاقها راست باشند یا دروغ، حرف و خواسته فعلی ما ربطی به آنها ندارد. خواه احمدی نژاد حقیقتا «ولایت مدار» باشد، «اسرائیل مدار» باشد یا «مصباح مدار»، خواسته مشترک ما این است که وی صندلی ریاست جمهوری را به مردم بازگرداند. و در این میان اگر ولایت فقیه نیز به حفظ مشروعیت مقام و مکان خودش حقیقتا علاقه مند است، عاقلانه تر آن خواهد بود که راهی از این بن بست به بیرون باز کند، حتی اگر آن راه عبارت باشد از فدا کردن احمدی نژاد در پای خشم مردم.
.
6 نظرات:
دوست عزیز، با کمال احترام باید بگم این فقط یک جنگ زرگری کثیف حکومت کودتا است و شما نباید فریب آن را بخورید
آیا تردیدی در این دارید که این بازی که با مشاعی شروع شد صرفا برای انحراف افکار عمومی است!؟ از کدام شکاف صحبت میکنید؟ مگر طرح یک کودتا با این ابعاد بدون هماهنگی 100% همه ارکان کودتا از خ.ر. و ا.ن. گرفته تا سپاه و بسیج و شورای نگهبان و وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و ووووو...... ممکن بود؟ چقدر زود یادمان میرود برنامه ریزی دقیق و کم اشتباهی که در این کودتا دیدیم...
با عرض پوزش، مطرح شدن این بازی مسخره حکومت به این وسعت در بالاترین و سایر رسانه ها نشان میدهد که این جنگ روانی شان چقدر موفق بوده است!
دو حالت دارد: يا نمايش مضحکي است براي انحراف افکار عمومي که تا حدي موفق هم بوده و يا توهمات احمدي نژاد و دار و دسته اش در حدي است که ولايتمداري را در ارتباط مستقيم با امام زمانشان ميدانند و براي خ.ر هم اگر بر خلافشان باشد پشيزي ارزش قائل نيستند و او را هم ابزار دست خود کرده اند که با توجه به بي سوادي و بي لياقتي خ.ر بعيد هم نيست.
شکاف واقعی است. نکته ای که شما اشاره نکردید و من اضافه می کنم این است که رهبری در نامه شان به مصلحت احمدی نژاد و اختلاف و سرخوردگی علاقه مندان ایشان اشاره کرده اند و این را می توان یک توصیه مشفقانه دانست و نه دستور صریح از باب اصل 57. در حالیکه احمدی نژاد آنرا بلافاصله به اصل 57 ربط دادند
مشائی رابط احمدی نژاد با لابیست های حکومت جمهوری اسلامی است. بدون مشائی دریچه تنفسی احمدی نژاد به سیاست جهان خارج بسته است.
البته اگر لابیست ها (تریتا پارسی ها و هوشنگ امیر احمدی ها و امثالهم) نیمه جان و رو به احتراز از ضربه عدم مشروعیت نظام که توسط مردم نواخته شد، بتوانند دوباره قد علم کنند.
سلام، یارانهها که یاری نمیکنند، بنزین و گاز قیمتش سر به آسمان گذاشته، خارجیها هم که تحریممون کردند، با دنیا در افتادیم بخاطر نیروی هستهای، نون هم که چند برابر شده، مردممون هم که هر روز دارند بخاطر بنزین قلابی سرطان شش میگیرند ، دنیا هم با ما در افتاده ، هر وقت هم که حرف میزنیم میگویند این همه بدبختیها در راه و برای اسلام است. اسلامی هم که رشد میکنه هر روز، سنّی است نه مال ما شیعه ها.ای امام کجایی که روز قضاوت نزدیک است. خودت رحم کن بر ما.
ارسال یک نظر