خودم هم نمیدانم چرا این را دارم اینجا مینویسم، ولی سعی خواهم کرد همینطور که مینویسم به این سئوال فکر کنم و اگر جوابی به ذهنم رسید در آخر ذکر خواهم کرد... گرچه به هر حال کیهان است و رکنی اساسی از تفکر جزمیت طلبی در ایران، پس دانستنش لازم.
اما جناب کیهان که در این مقاله تازه در مورد انتخابات با تاکید بر «مرده بودن» اصلاحات شروع میکند، به سرعت جسد اصلاحات را به زیر تیغ ماهر نویسنده تیز هوشش میسپارد تا کالبد شکافی شود و استدلالات زیر را برای تشخیص طبی خود که همان «مرگ طبیعی» اصلاحات باشد ارائه کند:
① انصراف خاتمی از کاندیداتوری در حالی صورت گرفت که مدعیان اصلاحات از رویکرد مردمی به ایشان خبر می دادند- بخوانید خبر می ساختند- و آقای خاتمی نیز بعد از اعلام کاندیداتوری بارها به صراحت گفته بود «حالا که وارد شده ام به هیچوجه انصراف نخواهم داد» ولی جناب خاتمی خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت خبر مرگ اصلاحات را باور کرد و هفته ها قبل از ورود موسوی به صحنه، در پی راه کار محترمانه و توجیه قابل ارائه ای برای پائین آمدن از این «اسب بازنده» بود و نهایتاً اعلام کاندیداتوری آقای مهندس موسوی فرصت مورد نظر را در اختیار آقای خاتمی گذاشت. اخیراً آقای موسوی طی سخنانی از کناره گیری آقای خاتمی ابراز تعجب کرده و اظهار داشته بود «من به آقای خاتمی گفته بودم که نهایتاً به نفع ایشان کنار می روم» بنابراین می توان به آسانی نتیجه گرفت که در نگاه خاتمی اعلام کاندیداتوری موسوی فقط یک بهانه و فرصت برای فرار از نتیجه انتخابات، یعنی فرار از شکست قطعی، بوده است.
② در انتخابات مجلس هشتم آقای خاتمی با عکس و تمهیدات از لیستی حمایت کرد که حتی یک نفر از نامزدهای اختصاصی آن فهرست 30 نفره نیز به لیست انتخاب شدگان نزدیک نشد تا آنجا که آقای خاتمی در دور دوم انتخابات مجلس هشتم ترجیح داد نام و نشانش در فهرست اصلاح طلبان نباشد....
③ با توجه به مکانیسم انتخابات و گردش کار قانونی آن در نظام جمهوری اسلامی ایران که احتمال تقلب در مقیاس تغییر نتیجه انتخابات در آن وجود ندارد و برگزاری 30 دوره انتخابات طی 30 سال گذشته نیز به وضوح از آن حکایت می کند، ابراز نگرانی اصلاح طلبان نسبت به احتمال تقلب در انتخابات فقط - تاکید می شود که فقط به فقط- به معنای اعتراف پیشاپیش آنان به شکست در انتخابات است و تنها به این منظور صورت می پذیرد که سرپوشی باشد بر علت اصلی شکست، یعنی بی اعتنایی و بی اعتمادی مردم به مدعیان اصلاحات.
④ بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 84، بسیاری از عوامل رسانه ای، سیاسی و محفلی جبهه اصلاحات به خارج از کشور گریختند و هم اکنون آشکارا در خدمت سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار دارند و برخی نیز برای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی-موساد- کار می کنند. اینها «تحلیل» نیست، بلکه خبر قطعی است که عوامل یاد شده نیز نه فقط انکار نمی کنند بلکه بر آن اصرار هم می ورزند. این نکته نیز نشانه دیگری از مرگ اصلاحات است و اگر چنین نبود و آمریکایی ها برای مهره های مورد اشاره که تعدادشان فراوان است و همگی نیز در خدمت جبهه اصلاحات بوده اند، زمینه ادامه فعالیت می دیدند، حاضر به فرار- بخوانید فراری دادن- آنها از کشور نمی شدند.
کیهان سپس تاکید میکند که در واقع اصلاح طلبان با شرکت در انتخابات به هیچ وجه امیدی به پیروزی ندارند، بلکه فقط امیدوارند که بتوانند موقعیت خود را به عنوان یک نیروی سیاسی نیمه جان حفظ کنند و از خاطر ها نروند. مینویسد:
«نیم نتیجه ای» که مدعیان اصلاحات از «نیم پروژه» خود انتظار دارند، پیروزی در انتخابات نیست، بلکه باقی ماندن- بخوانید زنده ماندن- به عنوان یک جریان سیاسی مخالف اصولگرایان است.و سپس میر حسین موسوی را به عنوان فرد ساده لوحی معرفی میکند که بدون اطلاع از واقعیتها و به صورت یک مهرهٔ بی اطلاع در دست اصلاح طلبان به اجرای نقشی نادانسته مشغول است:
آقای مهندس موسوی به عنوان مجری این «نیم پروژه» انتخاب شده است، اما شواهد موجود حکایت از آن دارند که ایشان اطلاع دقیقی از نیم پروژه یاد شده ندارد، و نمی داند در این ماجرا، نقش «ژنرال شکست» را به ایشان سپرده اند. نقشی که خاتمی از ایفای آن شانه خالی کرد. این «ژنرال شکست»! قرار نیست در جنگ پیروز شود، بلکه قرار است، سپاه شکست خورده را فعلاً از پراکندگی نجات داده و به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان- و به قول یکی از سران اصلاحات، «مزاحم فعال»- در صحنه نگهدارد، تا فرماندهان پس پرده- داخلی و بیرونی- که مهندس موسوی آنان را نمی بیند یا نمی شناسد، بعدها، این جبهه از کارافتاده را به کار گیرند.
البته دیدگاه و برخورد کیهان تا حدی کوته فکرانه و ساده انگارانه است که به نظر نمیرسد احتیاجی به تعبیر و تشریح باشد. به نظرم اینها را بیشتر به این امید مینویسم که روزی برگردم و بخوانم و به خاطر بیاورم چرا بود که احساس میکردم در دراز مدت پیروزی برای اصلاح طلبان تقریبا توفیقی اجباری و غیر قابل امتناع خواهد بود، و تنها هنری که لازم است داشته باشند اینست که جلوی آن را بیشتر از این نگیرند !
0 نظرات:
ارسال یک نظر