آنچه از بررسی مکالمات، توجیهات و توضیحاتی که در دو سه روزه گذشته توسط مهدی یحیی نژاد در مورد تصفیه گسترده کاربران بالاترین واضح میشود این است که ایشان و خدمه ای که برای ایشان کار میکنند به هیچوجه متوجه ابعاد و تاثیر عمیق عملی که انجام داده اند نیستند، و جدا بر این گمان هستند که با این کارشان موفق شده اند تا با عمل به یک «تاکتیک» قدیمی، اول یک «فتنه» را با مشتی آهنین خاموش کنند، و از این به بعد هم لابد با نشان دادن مهر و عطوفت به آنهائی که به حرفشان گوش کنند، یک جامعه حرف گوش کن و بی دردسر خواهند داشت و آقای مدیر هم با خانم بالاترین تا آخر عمرش به خوبی و خوشی زندگی خواهد کرد. به عبارت دیگر ذهنیت یک کودک که هیچ درکی از واقعیات روابط انسانی و دینامیسم اجتماعی ندارد، گیرم کودکی بسیار باهوش که مهندس شده است و اکنون باور دارد از طریق یک سری فورمول و الگوریتم های ساده و یا پیچیده قادر به کنترل محیط اجتماعی خود خواهد بود.
خبر بد من برای آقای یحیی نژاد البته این است که ایشان اشتباه مرگباری انجام داده اند، و دو دلیل بسیار ابتدائی حرف من هم یکی این است که جامعه بالاترین اکنون پس از این اتفاق بر خلاف تفکر ایشان محکم تر، یک دست تر و با ثبات تر نخواهد بود، بلکه برعکس جامعه ای خواهد بود با گسل های عمیق زیر خاک سطحی آن که از این به بعد با پتانسیل بالائی برای وقوع زلزله ها و شکاف های عمیق و مخرب به حیات خود ادامه خواهد داد. و دلیل دوم هم این است که به واسطه این اتفاقی که افتاده است دیگر هیچ فردی در جامعه، چه خود آگاه یا ناخوداگاهانه احساس اعتماد قبلی که نسبت به بالاترین و معنی و مفهوم سمبلیک آن وجود داشت را نخواهد داشت، و به عبارت دیگر اکنون بالاترین دیگر توانی را که قبل از این تصمیم دیوانه وار صاحبانش برای رسیدن به اوج و تبدیل شدن به یک مدل موفق دائمی برای جامعه مجازی و واقعی ایرانی داشت بدون شک و تردیدی از دست داده است، و هرگز دوباره به دست نخواهد آورد. این دو موضوع را میتوان با بحثهای زیادی روشن کرد، اما اینجا جا و مجال آن نیست پس این قسمت از حرفم را به همین میگذارم و میگذرم که خبر بد برای اقای یحیی نژاد است، و اگرچه ایشان هنوز خیلی زود است که متوجه حقیقت این حرفهای من بشود، اما به هر حال آن روز خواهد آمد و شاید چندان دور هم نباشد.
اما از اینها که بگذریم، و در واقع به دلیل همان عدم درک و عدم آگاهی اجتماعی مسئولان بالاترین از دینامیک های حساس اجتماعی، برخورد و تعبیری که مسئولان سایت تحت مدیریت مهدی یحیی نژاد طی این چند روز پس از «کودتا» از رفتار و تصمیمهای خود ارائه کرده اند تا حدی غیر قابل درک، غیر قابل باور و بعضا چندش آور است که گمان نمیکنم بررسی آن هیچ نیازی به تفسیر و تعبیر از سوی من داشته باشد. پس اجازه بدهید فقط مجموعه کوتاهی از نظرات ایشان را که در چند روز گذشته اظهار شده اند بدون تعبیر و تفسیر زیاد خدمتتان عرض کنم، و شما را با این سئوال تنها بگذارم که آیا حقیقتا ذهنیت آقای یحیی نژاد و یا همکارانشان با ذهنیت سران، مدیران و مسئولان سیستم قرون وسطائی جمهوری اسلامی که بارها از دهان امثال خامنه ای و احمدی نژاد و غیره پس از کودتای انتخاباتی بیان شده اند هیچ تفاوت عمده و محسوسی دارد؟ پاسخ این سئوال در ذهن من روشن است، اما اجازه بدهید آن را به خود شما واگذارکنم . . .
--------------------
این شما و این شمه ای از افکار و ذهنیت مدیریت سایت فخیمه:
اجازه بدهید از این نکته شروع کنم که مهدی یحیی نژاد در مکالمه زیر کاربرهای حذف شده را
«متخلف و تقلب کار» میخواند و میگوید از عملی که انجام داده است
«بسیار راضی» است. وی میگوید، «بالاترین تنها یک صدم کاربرهای متخلف و تقلب کار را از دست داده است. کیفیت وبسایت در این چند روز بهتر هم شده است و من بسیار راضی هستم. تنها راه نجات بالاترین از هرج و مرج پیش آمده یک شوک به سیستم بود و بیرون کردن تمام کسانی که اینجا را به هرج و مرج کشیده بودند. یک سری کاربرهم این وسط هیجان زده شدند و فکر کردند اینجا مساله نقض آزادی بیان است و در اعتراض زیاده روی کردند زمانی که زمانش نبود و دست به کارهای شهادت طلبانه زدند و البته الان فعلا در فرندفید در تعطیلات بسر میبرند و بعد از تعطیلات بر میگردند.»
ایشان سپس در جای دیگری صریحا کاربران حذف شده را
به باند بازی متهم میکند و میگوید، «کاربری که حذف میشود تنها ارتباطش را با باندش بطور موقتی از دست میدهد و همینطور اعتباری که در بالاترین کسب کرده که باعث داشتن اختیارات بیشتر در بالاترین شده را از دست میدهد.»
اما در پاسخ به حرف مهدی که
گفته بود «بالاترین تنها یک صدم کاربرهای متخلف و تقلب کار را از دست داده است،»
کاربری میپرسد: «چی شد؟ اگر آمار 300 اخراجی درست باشه ..یعنی بالاترین 30،000 کاربر متخلف و تقلب کار داره؟» اما در جواب به این کاربر
مهدی میگوید: «اشتباه لپی بوده. ۳۰۰ نفر هم نبوده در حدود ۱۵۰ اسم کاربری بوده. بیشترشان هم اکانتهای تقلبی یا اکانتهای پارک شده بوده (اکانتهایی که مردم برای روز مبادا گذاشته بودند).» همانطور که گفتم، قضاوت در مورد این را به هرکسی که اندک آشنائی با جامعه بالاترین و نامهای کاربران موجود در لیست حذف شده ها داشته باشد میگذارم، چرا که تشخیص دروغ بودن این ادعای زشت بسیار ساده است.
اما جنابان مسئولان
اینجا هم باز کاربرهای حذف شده را
متعلق به یک «باند»، ارائه دهنده اخبار دروغ، و به دنبال خراب کاری لقب میدهند و میگویند: «اگر بالاترین بحال خودش گذاشته شود دو روزه پر میشود از اخبار دروغ. بسته شدن این حسابها ریشه اش کشف باندی بود که اخبار دروغ در بالاترین می گذاشت و سعی در تخریب بالاترین داشت. وقتی که حساب بعضی از کاربران این باند بسته شد رفتند و اعتراض کاربرانی که اکثر خود متخلفند را در حمایت از خودشان گرفتند.»
اینجا یکبار دیگر کاربرهای حذف شده را متخلف، متقلب، قانون شکن، و مشوش افکار عمومی (ایجاد جنجال) لقب میدهند و ادعا میکند که تصفیه گروهی به جهت جلوگیری از تقلبهای گسترده این کاربران انجام گرفته است،
و میگویند: «تمام کاربرهایی که حسابشان بسته شده است سابقه مکرر قانون شکنی در بالاترین داشته اند. هربار هم که یکیشان حسابشان بسته میشد بقیه باندشان در بالاترین جنجال راه می انداختند. حل مشکل قانون شکنی مزمن در بالاترین بدون بسته شدن دسته جمعی حسابهای کاربران متخلف امکان نداشت. »
اینجا
ادعا میکنند که لیست کاربران حذف شده غیر واقعی است و با استفاده از نام کاربرانی که ماهها پیش حذف شده بودند بزرگتر از آنچه هست نمایش داده شده [این در حالی است که من، که شخصا لیست مذکور را تهیه کرده ام، در هر مورد، مگر موارد نادری که بر حسب اتفاق از دستم در رفته باشد، که شاید سه یا چهار مورد هم نباشد، قبل از اضافه کردن به لیست اطمینان حاصل کرده ام که کاربر طی چند روز گذشته فعال بوده است]
میگوید: «هر چند بالاترین موظف نیست دائما علت مسدود شدن حسابها را توضیح بده اما فکر میکنم حداقل برای روشن شدن اذهان عمومی داستان چند تا از این شناسهها را که لازم باشه بازگو کنیم. بعلاوه این لیست کاربران مسدودی شما تعداد زیادی کاربر داره که شناسهشون از ماه پیش مسدود شده ولی خوب برای بالا بردن آمار و جنجال لازم شده در این لیست نام برده بشن.»
اینجا
در مورد بسته شدن حساب من (صادق رحیمی) به شکل بسیار غم انگیزی به بافتن بهانه و جرم میپردازند، به این ترتیب که ابتدا جرم مرا رجوع میدهند به متنی که یکسال و نیم پیش نوشته ام، سپس به کامنتی که یک سال پیش گذاشته ام، و بعد هم مرا به دروغ متهم به «اسپم» کردن نظراتم میکنند (با ارجاع به لینکی که حذف شده است و بنا بر این رد این ادعا را امکان ناپذیر ساخته!)، سپس به دروغ ادعا میکنند که حساب من پنج بار بسته شده بوده است، و در پایان هم ظاهرا برای تکمیل کردن این نمایش عجیب و غریب میگویند در حدود پنجاه گزارش کاربری علیه من وجود دارد که در صورت اجازه دادن من همه را لیست خواهند کرد! خوب، در مورد وجود پنجاه شکایت من که خبر ندارم از صحت و سقم این ادعا، اما برایم غیر قابل باور هم نیست، بسیار بودند کسانی که صحبتها و نقطه نظرهای من را دوست نداشتند اما به دلایل مختلف جرات ابراز مستقیم مسئله شان با من را نیز نداشتند، و بنا بر این اغلب به منفی دادن به کامنت های من میپرداختند، و طبعا فرستادن شکایت از من هم میتواند انتخاب بعدیشان بوده باشد. اما به هر حال جالب است که منی که حسابم بسته شده را میگویند «اگر ایشان اجازه بدهد» شکایتها را لیست میکنند. خوب جناب بالاترین، من اجازه میدهم، که هیچ از شما عاجزانه و صمیمانه تقاضا میکنم این پنجاه شکایت را لیست کنید تا خودم هم بدانم، من جدا خیلی علاقه مند هستم به دانستن محتوای آن شکایت ها. لطف کنید لیست کنید. اگر لازم است بگوئید تا پنج شش بار دیگر هم بگویم: بله، من اجازه میدهم، لطفا لیست کنید! در هر حال
اینطور میگویند: «ایشان کاربر خوبی بود. متاسفانه کوچکترین اتفاقی که ایشان پسند نمی کردند تیتر میزدند که
آیا بالاترین را سپاه خریده؟ یا اینکه مثلا چون رای بخش سیاسی و اجتماعی توسط الگوریتم بالاترین بالا رفته بود بالاترین را
تهدید به نافرمانی مدنی کردند. مثل اینکه تیم بالاترین دشمن ایشان هست و باید در هر فرصتی به تیم بالاترین لطمه بزنند. در آخر شروع به
اسپم نظرات کردند و در نهایت بخاطر
این کامنت حسابشان بسته شد. قبل از این هم پنج بار حسابشان بسته شده بود که با ایمیل زدنشان و قول رعایت قوانین بالاترین باز شده بود و در حدود پنجاه گزارش کاربری بر علیه شان وجود دارد. اگر ایشان اجازه بدهند همه شان را لیست میکنیم.»
اینجا ادعا میکنند که
یک نقشه شوم یا در هر حال یک جریان بسیار حساب شده و بسیار حساس به نحو مخفیانه توسط یک گروه خاص ناشناس در حال اتفاق افتادن بوده است که توسط این تصفیه گسترده در واقع جلوی آن اتفاق شوم را گرفته اند. در اغراق و تاکید بر اهمیت این «جریان» تا جائی پیش میروند که میگویند اگر آن «گروه» موفق به اجرای برنامه خودشان شده بودند همه بافت اجتماعی بالاترین به هم میریخت و «جنگ جهانی سوم» به راه میافتاد. البته طبق روال سنواتی جمهوری اسلامی و غیره و غیره چنین حرفی قدرتش در همین است که «سر پوشیده» و به عنوان یک «توطئه» یا «خطر» که از دل ناشناخته تاریکی ها جامعه را تهدید میکرده (یا هنوز میکند) باقی بماند و هیچ موضوع واقعی و عملی و علنی مطرح نگردد. میگویند: «هفته پیش چندتا از کاربرهایی که آقای صادق رحمیمی در
لیستش جمع کرده دست به کاری زدند که اگر ما بخواهیم فایلش را باز کنیم جنگ جهانی سوم آغاز میشود. جنگی که تیم بالاترین اصلا وقتش را ندارد و تنها می توانست باعث صدمات بیشتر به بالاترین خواهد شد. ما مساله را سر پوشیده گذاشتیم و تنها به بیرون کردن این کاربرها بسنده کردیم. اگر حمایت ناآگاهانه دیگر کاربران متخلف از اینها نبود مساله به اینجا ختم میشد ولی حمایت ناآگاهانه باعث شد که مجبور شویم که تمام کاربران خاطی را از بالاترین بیرون کنیم تا بار دیگر اتفاقی که هفته پیش افتاد نیافتد. خسارت کم ندادیم. به اعتبار بالاترین لطمه خورد ولی اگر بخواهیم جلوی اتفاقهایی از نوع اتفاق هفته پیش را بگیریم تنها راه چاره بود.»
سپس، وقتی در عکس العمل به تئوری های توطئه کذائی جناب یحیی نژاد کاربری
این سئوال منطقی را میپرسد که، «بالاترین عزیز، اگر به قول شما باند بازی یا خرابکاری هست که تعدادی از این کاربرها قصدش رو داشتن، با فاش نکردن اون، شما بی احترامی به بقیه کاربران میکنین. من میخوام بدونم که این کاربرهای خرابکار چه افرادی هستن و چه کاری میخواستند بکنند»؟ جناب «بالاترین»
این پاسخ کاملا قابل پیشبینی را میدهد که، «چند روز به اینکه آیا این بحث را باز کنیم فکر کردیم. متاسفانه همانطور که گفتیم باز کردن این فایل باعث ماجراهایی خواهد شد که هفته ها وقت ما را خواهد گرفت و موجب برخوردهای سیاسی و حتی قضایی خارج از بالاترین خواهد شد»!
اما جای دیگر کاربری با نام
diescolor در گفتگو با مدیران بالاترین
سئوال میکند، «آقای بالاترین من یه سوال دارم ازتون خواهشا نپیجونید چرا لینکی به عنوان :
آقای بالاترین غلط کردم به خامنه ای توهین کردم با بیش از 200 رای + از طرف کاربران سایت بالاترین حذف شد؟ آیا اصلا برای شما آن 200 نفر ارزشی داشتن ؟ واقعا ارزشی برای کاربران قائل هستین ؟» و مسئولان بالاترین به حرفش گوش میکنند و جوابشان را «نمیپیچونن» اما به جایش خود کاربر بیچاره را «مپیچونن»، و چند دقیقه بعد هم به خاطر همین گفتگو
حسابش را تعطیل میکنند. در پاسخ به سئوالی که ذکر شد، «بالاترین»
به این کاربر میگوید: «کاربر diescolor عزیز، شما هم نمونه کاربرهایی هستید که باید قبلا حسابشان بسته میشد که حالا مدعی تیم بالاترین نشوید. سه بار هم حسابتان بطور موقت بسته شده است. یک بارهم هم بطور دایم بسته شده بود که بعد از ایمیل شما و قول دادن به رعایت قوانین بالاترین باز شد. تا کنون هشت نفر هم به بالاترین دعوت کردید که شش نفرشان بخاطر قانون شکنی قبلا حسابشان بسته شده است.»!! جواب کاملا منطقی، نه؟ البته از نوع منطق جنگل و جمهوری اسلامی...
اما یکی از جالبترین و گویا ترین نمونه های اظهار نظرات مسئولان بالاترین را شاید بتوان در مطلبی پیدا کرد که در وبلاگ بالاترین خطاب به کاربران منتشر کرده اند، و بخشی از این متن که جناب مهدی سعی میکند تا با استفاده از یک تمثیل موضوع را به کاربرانی که ظاهرا توان درک دلایل واضح ایشان برای اخراج و خفه کردن صدای صدها نفر از کاربران منتقد را ندارند روشن کند.
ایشان در آن متن مینویسد، «کلاس درسی را در نظر بگیرید که تمام وقت و توان معلم به جای تدریس، صرف ساکت کردن و پاسخگویی به دو شاگرد شود. در این حالت وقت و انرژی و منابعِ در صد بالایی از دانشآموزان هدر میرود تا معلم تمام روز آن دو نفر را آرام کند. در این حالت، معقول و منطقی است که برای رسیدن به هدف اصلی یعنی تبادل اطلاعات، دو شاگرد از کلاس اخراج شوند تا باقی دانشآموزان بتوانند به هدف اصلی خود برسند. آیا این عادلانه است؟ مسلما نه. زیرا دو نفر از حق شرکت در کلاس محروم شدهاند. اما این عمل منطقی است و با هر نوع توجیهی بازده علمی کلاس را بالا خواهد برد.» خوب توجه کردید؟ یعنی جناب مهدی یحیی نژاد خودش را در مقابل من و دیگر کاربران در حکم معلم میبیند و من و امثال من را در جای شاگردانی که شلوغ میکنند و «وقت و انرژی کلاس را هدر میدهند»! من واقعا متحیرم که چگونه ممکن است فردی در سن ایشان و با تحصیلات تکنیکی ایشان تا این حد از لحاظ اجتماعی نابالغ و عقب افتاده باشند که بتوانند وضعیت موجود در بالاترین و رابطه ایشان و زیردستانش به عنوان خدمه سایت را در مقابل اینهمه کاربران با سن و سال و تجربه و تحصیلات مختلف به همین سادگی به این شکل ببینند که ایشان معلم است و بالاترین هم کلاس درس و کاربران هم یک مشت شاگرد که آمده اند آنجا از او چیز یاد بگیرند و بهترین کاری که باید بکنند این است که ساکت بنشینند و گوش بدهند تا او بهشان چیز یاد بدهد، و اگر هم کسی سر و صدای زیادی کرد و کلاس را مختل کرد، خوب، طبعا چاره دیگری نیست و باید او را بیرون انداخت تا کلاس به نظم و آرامش بازگردد! به نظرم تنها چیزی که میشود گفت این است که شانس آوردیم ایشان از تمثیل چوپان و بزغاله ها استفاده نکرده است... شرم آور است.
بگذریم، این مطلب دارد طولانی میشود، و اگرچه هنوز هم میشد این معدن باور نکردنی از در و گوهر که طی دو سه روز گذشته توسط مسئولان بالاترین به وجود آمده را کند و کاو کرد اما به نظرم همین مقدار هم فعلا کافی باشد. اجازه بدهید تمام کنم مطلب را و فقط همانطور که بالاتر عرض کردم شما را با این سئوال ترک کنم که آیا حقیقتا ذهنیت آقای یحیی نژاد و یا همکارانشان با ذهنیت سران، مدیران و مسئولان سیستم قرون وسطائی جمهوری اسلامی که بارها از دهان امثال خامنه ای و احمدی نژاد و غیره پس از کودتای انتخاباتی بیان شده اند چه تفاوت عمده و محسوسی دارد، و آیا اصولا اداره سایتی با عظمتی که بالاترین کسب کرده بود در شان افکار و افرادی در این حد میبود؟