۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

بیپ بیپ های مغشوش یک رادار توطئه . . .


آقا من اطناب مُمِل نکنم، اجازه بدهید چند تا از اخباری که همین چند روزه گذشته پخش شده و مجموعشان این رادار فکسنی ما را به بیپ بیپ انداخته را اینجا لیست کنم، اگر فکر میکنید عیب از دستگاه توطئه یاب بنده هست که فبها، وگرنه شما هم کمی به این حکایت فکر کنید تا ببینیم چه میشود. . .

داستان را با این شروع کنیم که همین اواخر ولی فقیه به طور غیر منتظره ای اول پاچهٔ احمدی نژاد و دار و دسته اش را گاز گرفت، و بعد هم ناغافل پرید و شروع کرد به جویدن خرخره شان -که البته هنوز هم تمام نشده (مثلا اینجا).

اما یک کم که از این جریانات گذشت، یکدفعه اوضاع با پیدا شدن سر و کله خاتمی جالبتر شد، که از راه رسیده و نرسیده با صدای خیلی بلندی گفت «من میگم اصلا بیائید اصلاح‌ طلبها و حکومت با هم صلح و روبوسی و آشتی بکنیم،» و از خامنه ای هم خواهش کرد ظلمی که مردم به او کرده اند را ببخشد (اینجا) و کوتاه بیاید، و نوچه هایش هم شروع کردند به احسنت گفتن، مثلا موسوی لاری که تاکید کرد اصلاح‌ طلبها «داخل» نظام هستند و به نظام هم قول داد که مردم، گرچه یک کم طول خواهد کشید، اما بالاخره به واسطه گری خاتمی رضایت خواهند داد (اینجا). از طرف دیگه، اگرچه بعضی از حکومتی های تندرو به نقش خودشان چسبیدند و خاتمی را مسخره کردند (مثلا اینجا)، اما بیشتر حکومتی ها هم روی خوش نشان دادند به اینها (مثلا اینجا)، تا جائی که بعضی هاشان حتی از «دعای رهبری برای خاتمی» صحبت کردند
(اینجا) و یا به صراحت اعلام کردند که در واقع اصلاح طلبهائی مثل خاتمی خیلی از احمدی نژاد «ولایت پذیر» تر هستند (اینجا مثلا)، تا حدی که خبرگزاری دولت احساس اجبار کرد که به آن ادعا مستقیما پاسخ بدهد (اینجا). و بعد یکی دو روز بعدش هم حکومت حتی اعلام کرد مهدی کروبی و همسرش به طور موقت آزاد شده اند، و حتی به ایشان اجازه داده اند اگر خواستند به خانه جدیدی نقل مکان کنند (اینجا یا اینجا).

خلاصه، همینطور این اتفاقهای عجیب و غریب داشت میافتاد . . .

تا اینکه یکدفعه رادیو آلمان وارد معرکه شد، و اعلام کرد فعالین داخل کشور تلاش زیاد و اطلاعیه نویسی برای آزادی موسوی و کروبی کرده اند اما خارج نشین ها کاری نکرده اند (اینجا). و آنوقت درست همزمان با این اظهار نظر رادیو آلمان، یک موج فعالیتهای «خود جوش» شدیدی توسط اصلاح طلبان در گوشه و کنار ایران به راه افتاد -بله، متوجهم که صد روز از اسارت موسوی و کروبی گذشته. مثلا، «شاگردان منتظری»، و بیشتر از ۱۲۰ نفر از «فضلا و روحانیون قم» اطلاعیه دادند و خواهان آزاد شدن موسوی و کروبی شدند (اینجا)، خود «خاتمی» هم دوباره سخنرانی کرد و خواهان آزاد شدن موسوی و کروبی شد و «شروط» خودش برای شرکت در انتخابات آینده را هم تکرار کرد (اینجا)؛ جوانان احزاب اصلاح طلب» هم اطلاعیه دادند و خواهان آزاد شدن موسوی و کروبی شدند (اینجا)، آیت الله دستغیب هم اطلاعیه داد که «از موسوی و کروبی خلافی ندیده ام، آزادشان کنید» (اینجا)، و البته این موج «خود جوش» در حال حاضر هنوز در حال گستردن است.

بگذریم، به هر حال یکی دو تا نکته این وسط به نظر من جالب میرسند، که اگر این روندی که در حال پیش رفتن هست را به طور ذهنی ادامه بدهیم، نتیجه اش این خواهد شد که احمدی نژاد و دار و دسته اش حذف بشوند، خاتمی و دار و دسته اصلاح‌ طلبان ولایت پذیرش برگردند و سهم خودشان را بگیرند، و مطالبات جنبش آزادیخواهی، و بخصوص بخش «خارج نشین» آن از معادلات حذف و نادیده گرفته شوند، و بعد همه با هم به خوبی و خوشی زندگی کنند.

البته اینطور رویای شیرین ابلهانه ای از ذهن هر کسی که برآمده باشد بی شک به زودی تلخی حقیقت شیرینی آن را به کامشان زهر خواهد کرد، اما به هر حال همانطور که عرض کردم، رادار توطئه من بیپ بیپ میکرد و دوست داشتم گوش کنم ببینم حرفش چی بود، و گفتم برای شما هم بنویسم. البته شخصا توصیه میکنم شما هم اینهائی که نوشتم را فعلا فقط به همین عنوان، یعنی یک تئوری توطئه، بخوانید و نه بیشتر از آن!



0 نظرات:

ارسال یک نظر