مردم تحت جمهوری اسلامی تشنه اند، تشنه فرارند، تشنه گم کردن خودشان در سرگرمی اند، تشنه خنده اند. و مسعود دهنمکی با به صحنه آوردن پی در پی اخراجی هایش تا حالا نشان داده که آدرس سوراخ دعای این ملت را خوب یاد گرفته، متوجه تشنگی مردم هست، و از همان چیزی که میخواهند توی فیلمش گذاشته تا در کنارش حرفهای ساندیسخوار ها را هم بزند.
طبعا این فیلمی نیست که من و شما بخواهیم تبلیغش کنیم، و به نظر میرسد بهترین روش مقابله این باشد که بر علیهش اعلام جهاد کنیم و به مردم هم بگوئیم نروید و نبینید این فیلم را. اما کمی صبر کنید. یکی دو تا مشکل این وسط هست که مسئله را کمی بغرنج میکند.
مسئله اول همان است که عرض کردم، یعنی عطش مردم برای یک لبخند و نیاز آنها به لحظات زودگذر دوری از واقعیتهای تلخ و سنگین زندگی در جامعه امروز ایران، و اینکه آدم تشنه اگر به اندازه کافی تشنه باشد حتی آب دریا را هم که خودش میداند اگر بخورد حالش بدتر میشود حاضر است بخورد، چه برسد به آبی در ظاهر پاک که در یک لیوان بلور و با سلام و صلوات جلویش گذاشته شود. به عبارت دیگر با ایجاد احساس گناه و شکاف روانی در مردمی که میخواهند بروند و با دیدن این فیلم مزخرف چند دقیقه ای خودشان را گم کنند آنها را در موقعیت مشکلی قرار میدهیم که در نهایت نه برای آنها خوب است و نه برای خودمان.
اما مسئله دوم هم این است که من و شما، مائی که دنبال آزادی اندیشه و تفکر و بیان هستیم، کتاب سوزی خلاف طبیعتمان است. این خلاف روش و هدفهایمان است که بخواهیم به مردم بگوئیم «نخوان!» «نشنو!» «نبین!». به عبارت دیگر، این کمی مشکل است که ما از یک سو فریاد بزنیم که آزادی بیان و آزادی عقیده و تفکر میخواهیم، و از سوی دیگر فریاد بزنیم که فلان فیلم را نباید دید، فلان کتاب را نباید خواند.
شاید به این فکر باشید که مسئله ساده ای را پیچیده کرده ام اینجا. اما نه، فکر نمیکنم مسئله پیچیده شده باشد. راه حلی که برای این مشکلات به ذهن من میرسد ساده است. پیشنهاد میکنم به این فکر کنیم که مسئله اصلی ما در نهی مردم از رفتن و دیدن «اخراجی های ۳» این است که نمیخواهیم دهنمکی با یک تیر دو نشان بزند و از یکطرف با فروش بالای فیلمش به موفقیت و قدرت اجتماعی و ثروت بیشتری دست پیدا کند، و در عین حال با همان فیلم بر علیه جنبش آزادیخواهی همان مردم هم تبلیغ کند.
برای مقابله با این دو مسئله دو چاره ساده وجود دارد: برای حل مسئله اول، یعنی بخش مادی آن، بایستی سعی کنیم هرچه گسترده تر فیلمهای او را تکثیر کنیم تا مردم برای دیدنش به سینما ها نروند و پول خودشان را به جیب اراذل و اوباش حزب الله نریزند. و برای حل مسئله دوم بایستی سعی کنیم تبلیغات خودمان بر علیه محتوای این فیلم را هرچه گسترده تر و به زبانی هرچه رساتر، ساده تر و قدرتمند تر پخش کنیم تا جائی که بتوانیم خود این فیلم را به تبلیغی علیه دهنمکی و ساندیسخواران تبدیل کنیم.
این روش برخورد و مقابله ایجابی (به جای سلبی) هم قدرتمند تر است، هم تاثیر اجتماعی بسیار بیشتری دارد، و هم به میزان بیشتری به دهنمکی و اراذل و اوباش حزب الله ضربه اقتصادی و اجتماعی/روانی خواهد زد.
1 نظرات:
خب اين بد نيست منتها تنها زماني موثره که همراه با تحريم فيلم باشه چون يهو ممکنه اون وسط يه سري اخلاق گراييشون گل کنه رو همين حساب تکثيرش بگن نه بدبخت گناه داره و بره سينما.
بعد به اين هم فکر کنين که اگه پروژه ي تکثير غيرقانونيش شکست بخوره ميدون رو از دست داديم و چون اين يه استثناست ممکنه پليس ماجرا رو با جديت بيشتر دنبال کنه.
و به غير اين تکثير اين فيلم بهانه رو به دست ده نمکي مي ده که آره اگر تکثير غير مجازش نبود فيلم من در حد آواتار فروش مي کرد. رو که نيست سنگ پا قزوينه.
بعد نديدن يک فيلم و تحريم يک فيلم جزء حقوق مدني بيننده است ربطي به کتاب سوزي يا نمي دونم آتش زدن سينما نداره. بلکه يک سري آدم خيلي متمدانه تصميم مي گيرن فيلمو نبينن اين يه مبارزه ي بدون خشونته. ما فيلم رو نابود نمي کنيم فقط تحريمش مي کنيم و نمي بينيميش. اگر نخوايم اين کار بدون هزينه و راحت و ساده رو انجام نديم پس چطور مي تونيم يه مبارزه ي مدني و بزرگ به نام جنبش سبز رو پيش ببريم.
ارسال یک نظر