۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

آیا ابراهیم نبوی اسب تروای جمهوری اسلامی در میان مخالفان است؟


در حال مسافرتم از بوستون به ساسکاتون، و دو سه ساعتی در فرودگاه مینیاپولیس... به بالاترین سری زدم و معرکه تازه ای که ابراهیم نبوی راه انداخته را دیدم، نتوانستم لااقل دوسه کلمه ای ننویسم و رد شوم.

من اهل توهین کردن به ملت نیستم، حتی به فردی مثل ابراهیم نبوی که رفتارهای نگران کننده اش کلی به جنبش مردمی ضرر زده و چپ و راست هم دارد به همه توهین میکند. اما موضوع متاسفانه از توهین بسیار بزرگتر است. چند هفته ای است که نگران مسئله عمیقتری هستم، و این مقاله نبوی هم درست به خال زده است --همان خالی که نگرانش بوده ام.

چند و چونش را بگذارید بعدا بنویسم که وقت داشته باشم هم با فکر بیشتری بنویسم و هم با سند و مدرک حرف بزنم . اما فعلا یک کلام در مورد این کار جناب نبوی بگویم و بروم. ببینید، ما این روزها در مرحله بسیار مهمی از جنبش مردمی هستیم، و اگر دقت کرده باشید در مرحلی ای که ممکن است شکاف بزرگی در میان دو گروه اصلی در حال تشکیل باشد، دو گروهی که برای ساده تر کردن صحبت یکیشان را اصلاح طلبان مخالف با دولت احمدی نژاد اما خواهان باقی ماندن و ادامه بازی از درون و طبق اصول بازی حکومت ولایتی میتوان خواند، و دیگری را تغییر طلبان مخالف با دولت کودتا و معتقد به برچیده شدن بازی حکومت فقیه و شروع یک بازی جدید در سیاست کشورمان.

شک نداشته باشید که این شکاف و تولیدش تنها حاصل کارکرد طبیعی افکار و خواستهای این دوگروه نیست، بلکه نشانگر نوعی موفقیت سیاستمداران جمهوری اسلامی، و نتیجهٔ روزها و شبها تفکر و برنامه ریزی پیچیده در اتاقهای فکری دولت کودتا و عمل به آن توسط نیروهای مختلف پیدا و نهان آنهاست. اینکه آیا واقعا میتوان از چنین شکافی در دراز مدت جلوگیری کرد یا حتی احتیاجی به جلوگیری از آن وجود دارد یا نه، خود سئوال جالب و به جائی است که حق است مورد نظر دوستان قرار بگیرد. اما فعلا میخواهم بنای فرضی را بر این بگذارم که از آنجا که چنین شکافی هدف و خواستهٔ اصلی نیروهای کودتاگر میباشد، در حال حاضر نیروهای همجهت با جنبش سبز بایستی طبیعتا سعی خود را بر جلوگیری از تولید و گسترده شدن چنین گسستی متمرکز کنند.

خوب، این چیزهائی که نوشتم چیزهای جدیدی و عجیبی نیستند که کسی که در صحنه جریانات اخیر بوده باشد متوجه شان نبوده باشد. بخصوص وقتی آن «کس» ابراهیم نبوی باشد، که سالهاست در سطح‌ کوچک خودش درگیر بازی سیاست ایرانی بوده است. پس یک سئوال عجیبی به ذهن میرسد که چرا، واقعا چرا باید درست در چنین لحظه ای یک مقاله اینچنینی از نبوی بیرون بیاید که بی هیچ دلیل و هدف روشن و قابل توجیهی ناگهان دو دسته از مخالفان کودتا را (که اگر دقت کنید میبینید همان دو دسته ای هستند که در بالا ذکر کردم)، با یک مقاله و مملو از خشونت کلامی، و زبان و لحنی اوباشانه و تحقیر کننده که در واقع فاصله چندانی از ادبیات احمدی نژاد ندارد، در مقابل هم قرار بدهد؟

سئوال اصلی که واقعا آزار دهنده است این است چه دلیلی میتواند ابراهیم نبوی را به چنین رفتاری واداشته باشد؟ و این سئوال بخصوص زمانی باز هم پرمعنی تر میشود که آن را در کنار خاطره یک مقاله عجیب دیگر از ابراهیم نبوی که باز هم توسط جرس چاپ شده بود قرار دهیم، یعنی همان مقاله معروف «اسب تروا»، و ضربه عجیبی که ابراهیم نبوی موفق شد از طریق آن مقاله به بدنه و روحیه جنبش سبز بزند.

آیا ابراهیم نبوی اسب تروای جمهوری اسلامی در میان مخالفان خارج از کشور است؟

پاسخ را به قضاوت شما و زمان میسپارم.

26 نظرات:

BKM گفت...

I really don't think so! Actually I don't like the way this guy has brought up this argument. In his weblog post s/he has separated greens into two different groups, and has grilled one of them and in part E. Nabavi!

I'd like to say: Hey drama queen, hold on! First state the bottom line of your argument and if others catch up, continue to other bullshits!

Sadeq Rahimi گفت...

BKM عزیز حالا چرا انگلیسی نوشتید؟ کاش فارسی نوشته بودید که ما هم بفهمیم. من متاسفانه مطمئن نیستم آیا روی سخنتان با من بود یا با نبوی یا با یک کس دیگر؟

Noosha گفت...

I think Nabavi is right. I don't know what kind of people do such a terrible thing. They ruin "Green Movement" reputation.

Anonymous گفت...

I fully agree with Nabavi. I would put my say those one who occupied the yard of Iran Embassy in the Netherlands are the TROY horse of the damn government in Iran.

Anonymous گفت...

من دلیل نگرانی شما را نمی فهمم ولی حرف نبوی را کاملا درک میکنم. اینجور حرکتهای قدیمی و به قول نبوی عوضی اونهم خارج از ایران چه فایده ای داره؟ درسته که نبوی در 22 بهمن حرف اشتباهی زد ولی این حرفش درسته.
22 بهمن هم کروبی گفت همه با نشانه های سبز بیرون بیایند.که خیلی ها نیامدند. شاید دلیل اشتباه نبوی هم این بود که خارج از ایران است و منیتواند اوضاع را درست بفهمد مثل آنهایی که به سفارتخانه حمله میکنند

ali گفت...

dar har hal intor sohbat kardane aghaye nabavi morede pasande hich yek az sabzha nist. be nazare man aghaye nabavi khodesho dar hade ahmadinezhad payin avord.

Anonymous گفت...

سلام آقای رحیمی
من فارسی می نویسم که همه فارسی زبان ها هم بتونن بخونن.
ولی شما که از بوستون به جاهای خیلی زیادی سفر می کنید قطعا انگلیسی هم متوجه می شید.
وقتی متن شما رو خوندم کاملا متوجه شدم که دلیل شما برای این متن چی هست. ایشالا که حل بشه ولی فکر کنم بجای بوستون بهتر بود در تهران باشید و بعدش حرف از اتحاد بزنید. آقای نبوی درست ترین کار رو انجام می ده و شما که تا حالا اسمت رو هم نشنیده بودم نمی دونم داری چه کار می کنی!! کار شما حتی اسب تروا نیست، کار شما مزدوریه، حالا اگه عمدی باشه یا سهوی فرقی نمی کنه. مشخصا کسی که به روش قرن 10 هجری به انسانها و سفارت و دیگران حمله می کنه، عوضی هست. تازه آقای نبوی خیلی محترمانه نوشته.
شما که در بوستون مشکلی نداری، بزار ما هم در ایران به زندگیمون برسیم. مزاحم نشو لطفا.
فردا به این بلاگ سر می زنم، امیدوارم که نظر منو منتشر کرده باشید.

Ma Bishomarim گفت...

فرض کنیم که جنبش سبز روز ۲۲ بهمن در دام پروژه اسب تروا نمی افتاد.

آن وقت فکر می کنید چه می شد آیا ما می توانستیم خودی نسان بدهیم؟

فکر می کنم مقاله نبوی بیشتر به کمونیست های دو آتشه بر می گردد.

Anonymous گفت...

نبوی یک رهبر نیست یک نویسنده است و نویسنده هم باقی خواهد ماند. او به خوبی زشتی عمل گرفتن سفارت را به ما جوانها تذکر داد تا مثل نسل گذشته دچار افراط نشویم و آینده ی بدی را برای نسل بعد از خود رقم نزنیم. مقاله ابراهیم نبوی اصلا توهین آمیز نبود بلکه نقدی صریح بود که وی توانسته بود با استفاده از لفظ غلیظ عوضی پیام خود را بهتر به گوش ما برساند. او مسلما می داند این تعبیر بر افرادی گران خواهد آمد و او را هدف قرار می دهند. آفرین بر او که از فدا کردن خود و اعتبارش برای سربلندی ایرانیان و آگاهی بخشی به جوانان ابایی ندارد.

Anonymous گفت...

یعنی واقعاً خودت هم نفهمیدی چی نوشتی. چه ربطی به اسب تروا داشت آخه؟ مغلطه کردی اساسی!!!
نبوی کاملاً درست حرف زده. هر کی هم از حرفش ناراحت شده خودش جزو جماعت مشکل داره!

Maryam گفت...

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش ، این آقای نبوی هم هوای دوران مزدوری جمهوری اسلامی به سرش زده و با تفرقه افکنی در میان نیروهای جنبش سبز میخواهد همچنان سرسپردگی خود را به حکومت ولایت فقیه ثابت کند. عجیب است که با آن سوابق شرم آورهمکاری با این نظام و بعد از آن بریدن و غلطنامه نوشتن و ماجرای احمقانه اسب تروا و ... با چه اعتماد بنفس بیشرمانه ای این مطالب را علیه بخشی از اپوزیسیون بیان و عرض اندام میکند و میبینیم که مطالبش هم چطور به مذاق برخی از کامنت نویسان حکومتی خوش آمده است!!! اصل بد نیکو نگردد هرگز چونکه بنیادش بد است!

Anonymous گفت...

آیا غیر از این میشد تصور نمود که کسی که خود در دستگاه ستم و سرکوب ج.ا. دست اندر کار بوده و مستقیم یا غیرمستقیم دستش به خون هزاران هزار عزیز مبارز (از چپ و کمونیست گرفته تا افراد ملی، مذهبی)آلوده است، آنها را "عوضی" ننامد؟ مبارزات ما به پیروزی خواهد انجامید و زمان آشکار شدن جنایات سیه رویان نیز فرامیرسد! زنده باد آزادی

مانا گفت...

نوشته نبوی برای من که ایرانی هستم به هردلیل درخارج ازکشورزندگی میکنم وبیش ازسی سال است که دغدغه ایران وایرانی ر ادارم البته که بسیارناامیدکننده بود. کار ی هم ازدستم برنمی اید. ولی باتمام وجوددرتمامی فرازونشیب هاباملت ایران هستم. حتی دوستان وخانواده درایران میگویند فکرمیکنی کاری ازدست مابرمی اید. چه کسی دراین شرایط خودرابه دست ماموران درنده ومسخ شده حکومت اسلامی میدهد.
اقای نبوی هم تنها یک انسان بانظرات خاص خوداست ودلیلی نداردبه انها این همه بها داد.

Anonymous گفت...

لحن آقای نبوی در این مقاله نه طنز بود نه جدی، بیشتر به تلخند می آید که ما بیش از حد جدی گرفته ایم!! به هرحال شما درست می گویید موقعیت خوبی نیست برای اینگونه افاضات! اما در مورد نیت آقای نبوی بهتر است به این زودی قضاوت منفی نکنیم ولی با هوشیاری با راهنمایی های ایشان یا هر کس دیگری برخورد کنیم، در مورد اشغال کنندگان سفارت هم باید اینگونه قضاوت کنیم که به هرحال در این وانفسا تنها کاری که ازشان برمی آمده انجام داده اند،از وطن دورند ونگران،پس درکشان کنیم.

Anonymous گفت...

من فکر می‌کنم بیشترین مشکل کسانی‌ که در خارج از کشور زندگی میکنند این است که دنبال رو حرکت مردم در داخل ایران نیستند و خودشون رو به نوعی دارای اندیشه برتر میبینند که این باعث اقداماتی از قبیل اشغال سفارت می‌شه که با هر نوع تفکر و سلیقه امروزی منا فات دارد و به طور کلی‌ در اندیشه اکثریت مردم ایران محکوم شده است و از طرف کدوم حزب و دسته اتّفاق افتاده باشد مهم نیست. به امید ایرانی‌ آباد، آزاد و همه با اندیشه‌های متفاوت در کنار هم. پیروز باشید.

Anonymous گفت...

آقایون و خانمهای محترم خارجی:
پس شما حمله بسیجی ها رو به سفارت کشورهای دیگه در ایران تایید می کنید؟!!! برای اینکه شما ناراحت و نا امید نشوید باید روزی یک سفارت در کشورهای مختلف مورد حمله قرار بگیرد، درسته!!!
هرکاریتون هم بکنند، چه در هلند باشید چه در بوستون بازهم فرهنگ خشونت دارید.
اگه طرفدار آزادی و مردم ایران هستید، چرا، چرا به ایران نی آیید تا با فضای ما بیشتر آشنا بشید. در هلند و دانمارک و بوستون خوش باشید. آبراهیم نبوی نویسنده نازک بین ما رو هم به ما ببخشید!!!

Anonymous گفت...

خانم Maryam
اگه خودمون رو نا شناس معرفی کردیم برای اینه که در ایران هستیم. مثل شما در بیرون گود ننشستیم.

Neda گفت...

من ایران هستم. تهران هم نیستم و در شهرستانم اون هم یک شهر مذهبی و با فضای امنیتی شدید. ولی نمیفهمم که چرا بعضی از ما اینچنین نسبت به هموطنانمون که در خارج از کشور هستند کم لطفیم! اتفاقا اونهائی که در ایران نیستند و تلاش میکنند بیشتر از ما قابل احترامند چرا که میتونن زندگی راحت خودشونو داشته باشن و دغدغه شون آزادی و دموکراسی در ایران نباشه. ولی بر عکس با وجود دوری و زندگی در کشورهای دیگه و داشتن زندگی به مراتب راحت تر از ما عشقشون به میهن باعث فعالیتشون میشه.
البته به نظر من هم تسخیر سفارت یک کشور به هر حال حرکت درستی نیست. اگه ما پدرهامون رو به این دلیل محکوم میکنیم پس خودمون هم باید از تکرار اون اعمال خودداری کنیم. و
در عین حال آقای نبوی هم زیاد مرد سیاست نیست. اون بیشتر طنزنویس خوبی هست و شاید عدم احاطه اش به مسایل سیاسی و تحلیل نادرستش باعث دردسر ما و خودش میشه.
باز هم یادمون نره که ایجاد اختلاف بین طیف های مختلف مخالف حکومت کودتا آرزوی بزرگ ج.ا است.
به هر حال من فکر میکنم بهتره کمی آستانه تحملمون رو بالا ببریم و از ادبیات ج.ا برای محکوم کردن یکدیگر استفاده نکنیم.

Anonymous گفت...

با سلام و دستت درد نکند؛ البته اسم این فرد سید ابراهیم عوضی ترتراوا میباشد. آخه از نوجه لاجوردی آدمکش که کسی نباید انتظار بیشتری داشته باشد

Talented Moron گفت...

ابراهیم نبوی قاطر جمهوری اسلامی در میان مخالفان است.

rez گفت...

از نگر من او اسب تروای نظام نیست. سازمانهای جاسوسی دنیا گاهی سالها روی فردی سرمایه‌گذاری میکنند تا مثلا پس از ۱۰ سال نتیجه بدهد. نظام هم البته از این کارها میکند ولی موضوع نبوی متفاوت است. نبوی در صدر فهرست کسانی است که سالها با طنز خود به پایه‌های نظام ضربه زده است. خیلی ساده انگاری است اگر تصور کنیم که نظام چنین اسب تروایی را بسازد. اسب تروایی که بسیار صدمه زده و حالا میخواهد چه سودی ناقابلی برساند؟ مگر جنبش چقدر از لحاظ عملی در اختیار اوست؟ جریان ۲۲ بهمن هم دلیل محکمی برای این موضوع نیست. شاید بگوییم که نبوی در سالهای اخیر خود را فروخته باشد ولی باز هم دارد همان طنزها را بلکه شدیدتر مینویسد. توجه کنید که این نوشته‌ها در مردم تاثیرگذار است و مثل پتکهایی است بر سر نظام. نظام باید ابله باشد که چنین کاری بکند.

اما چرا او و بقیه چنین میکند. فکر کنم موضوع سیاست بازی و هم ضعف و ترس است. مطمئنم که چه مهاجرانی، چه نبوی و چه خاتمی هیچ مسئله‌ای با یک حکومت سکولار ندارند اگر اقدام به برپایی آن، ایران را به هم نریزد و باعث هجوم خارجی و جنگ داخلی نشود. ولی ایشان تا حدی ترسو هستند. فکر میکنند حالا که نظام کار خود را تا حدی کرده و جنبش سبز تا حدی به سردی گراییده باید فتیله‌ها را کمی پایین کشید چون اقدام شدید بد است. این از ترسشان است در حالی که نیازی به خشونت نیست بلکه باید کمی جدی‌تر و شدید‌تر عمل کرد. جدی بودن آنها مردم را هم جدی میکند و به جنبش وامیدارد. ۸ سال خاتمی را بیاد بیاورید، براحتی میتوانست یک تجمع آرام و حتی سکوت برای حامیانش برپا کند و قدرتمداران را دست‌کم کمی به عقب براند. ولی نکرد، از ترسش بود. همه چیز را به هم ریختن یک چیز است و ترسو بودن و کار لازم را نکردن چیز دیگر. تصمیم در این مورد هم ساده نیست، رهبر واقعی و باهوش و در عین حال مخالف انقلابی برهم زننده نیاز دارد.

یعنی به نظر من در میان طیفی که یک سرش اصلاح طلبی بی بخار و سر دیگرش انقلاب خونین قرار دارد، آنها جای بدی از طیف را که بیشتر به سمت اصلاح طلبی بی بخار است انتخاب کرده‌اند. در حالی که میتوان کمی اینطرفتر آمد، ضرر زیادی هم ندارد. شاید هم از سیکل بدبختی ایران میترسند که باز ممکن است با کاری هیجانی دوباره بر همان منوال بچرخد. این هم نظری است که با توجه به آنچه میبینیم گفتم. والا ما نمیدانیم حال آنها پشتها چه خبر است و چه تعقل و امیدهای واقعی یا حماقتهایی دوباره در و از طرف اصلاح طلبان وجود دارد. به هر حال توجه کنید که اگر مردم را مجزا کنیم، خط مقدم تنها دست آنها و نهضت آزادی است. (مثلا نبوی و مهاجرانی هم گرچه برون مرزی ولی بیشتر دنباله‌رو داخل هستند) نه اینکه شجاع‌تر از بقیه سیاست بازان ایرانی باشند، بلکه به دلیل جریان واضح تاریخی آنجا حضور دارند. البته نهضت آزادی در میان آنها مستثنا است چون آنها همان اول انقلاب خود را جدا کردند (یعنی بسیار زودتر از اصلاح طلبان فهمیدند که چه آشی دارد پخته میشود) ولی سیاست خشونت آمیز را در پیش نگرفتند.

سری به تارنوشت من بزنید و ببینید که حتی نیازی به رفتن به خیابان نیست اگر چیزهایی که گردآوری کرده‌ام را چند میلیون نفر انجام دهند. ولی مشکل اصلی همین جاست!! یعنی «تعداد زیادی باید انجام دهند»، یعنی به امید رهبران نباید نشست باید رهبران را وادار کرد. باز هم در این مورد افراط و تفریطی ایرانی کار دستمان میدهد (مثل چیزی که بالا گفتم). برخی فکر میکنند حال که نمیتوان در خیابان رفت، یا باید منتظر آکسیون و تظاهرات بعدی نشست یا باید به زندگی عادی ادامه داد و فقط در خانه فحش و لعنت فرستاد. باز هم ایرانی بین یکی از دو سر طیف گیر کرده است. واقع این است که اینطور نباید باشد.

آرش گفت...

آفرین، صد آفرین، هزار و سیصد آفرین...
حسین شریعتمداری جدیدمان را کشف کردیم. اگر ابراهیم نبوی اسب تروآ است احتمالا موسوی و کروبی هم سربازان گمنام مخفی خامنه ای هستند و ندا هم بازیگر سناریوی جمهوری اسلامی بود. پس از همه پاکتر بسیجی هایی هستند که بدون مخفی کاری می زنند و می کشند و تجاوز می کنند!!! اصلا به فکر مبارزه با این شرافتمندان نباشیم؛ تا حد ممکن با نبوی، مهاجرانی، سروش، بهنود، خاتمی و دیگر مشابهانشان مبارزه کنیم. ایده شما همین است؟

Anonymous گفت...

بابا این کس شرا رو نگین ، زشته

Anonymous گفت...

من احساس میکنم نبوی از روی حماقتش بیشتر این اشتباهات را تکرار میکنه و اصولا نبوی رو بنظر من نباید زیاد جدی گرفت. درست مثل مهاجرانی که احتمالا این دومی اسب تروا باشه. بنظر من باید این تفکر در جنبش سبز جا بیفته که افرادی مثل نبوی یا مهاجرانی اصولا نباید جدی گرفته بشن

Sadeq Rahimi گفت...

ممنون از تمام دوستانی که نظرهای خودشان در مورد این جریان را اینجا اعلام کردند.

دلم میخواهد یک نتیجه گیری کلی بکنم از نظرهای دوستان، اما مشکل است چون نظرها بسیار مختلف و متفاوت هستند. و اما نکته جالب این قضیه هم اتفاقا همین است، که دقیقا منعکس کننده مسئله ای است که برای من مطرح‌ است، یعنی تولید اختلاف و شکافهای عمیق بین مردم از طریق این نوع ادبیات و حمله های درون گروهی که ابراهیم نبوی در مقاله اش انجام داده است. حمله و تخریبی که در بهترین حالت حاکی از بیخردی عمیق، و در بدترین حالت حاکی از تلاش برای ایجاد تفرقه دارد. دقیقا همین دو حالت را میتواند در پاسخهای دوستان تشخیص داد: یک گروه اعتراض کرده اند که چرا نبوی را که دلقکی بیشتر نیست جدی گرفته ام، که این گروه همانهائی هستند که «بیخردی» را مسئول نوشتن مقاله نبوی میشناسند؛ و یک گروه اعلام کرده که نبوی جنایتکار است و وابسته به حکومت اسلامی و چه و چه، که این طبعا گروهی است که برنامه و قصد قبلی را در نوشتن مقاله نبوی دخیل میداند. البته در این میان یک گروه هم اعتراض کرده که چرا به یک عضو از مبارزه مردمی توهین و افترا کرده ام، که این گروه را اجازه بدهید ببخشیم و پاسخ خاصی ندهیم بهشان چون احتمالا یا حرفهای من را اشتباه فهمیده اند یا متوجه نیستند چه دارند میگویند.

با تشکر مجدد از همه شما دوستان و راهنمائی ها و نظرهای مخالف و موافق شما.

Anonymous گفت...

ای بابا، دستت درد نکنه که ما رو بخشیدی.
راستی اسمت چی بود؟؟ تو می خوای به سید ابراهیم نبوی برتری خودت رو نشون بدی، مومن!!!
اون گروهی که با تو موافق هستند، همون هایی هستن که به سفارت حمله کردن و از این جور کارا رو دوست دارند.
پارتیزان های عزیز ایشالا که زنده باشید.
بوستون و هلند و خارج هم خوش بگذره....

ارسال یک نظر