۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

چرا اجرای محدودیت های اقتصادی به نفع جنبش سبز خواهد بود


پاسخ این سئوال را میتوان در طبیعت پدیده «احمدی نژاد» جستجو کرد، و این واقعیت که امواج مخرب اجتماعی که در طی چهار سال گذشته توسط احمدی نژاد و پشتیبانانش به راه افتاده اند تنها از طریق (سوء)استفاده از امکانات مالی وسیعی ممکن شده است که از فروش نفت و نفوذ و درآمد های گسترده و بی حساب سپاه پاسداران در سیستم اقتصادی کشور تامین شده اند.

شاید لزومی به یاد آوری نباشد، که احمدی نژاد پایه اصلی پشتیبانی از خود را در طی سالهای پیش از ریاست جمهوری و نیز به طور بسیار جدی تری در طول چهار سال ریاست جمهوری خود در میان گروههای حاشیه ای اقتصادی، یعنی اقشار کم در آمد و کم سواد محکم کرده است. احمدی نژاد با خرج سخاوتمندانه از منابع در آمد نفتی و اقتصادی فراوانی که در دسترس داشت موفق شد تا به مرور زمان از میان اقشار کم در آمد روستائی، حاشیه نشینان شهری و کارگران فقیر آرام آرام گروههای حقوق بگیر خاصی را در قالب بسیج و نیز خارج از آن متشکل کند، گروههائی که تاکنون در دو مورد مهم با ایفای نقشی صریح امادگی خود برای ادای دین به احمدی نژاد را نمایش داده اند: در انتخابات سال ۱۳۸۴ با شرکت هماهنگ شده در انتخابات، و سپس در جنبش مردمی سال ۱۳۸۸ با همکاری مستقیم در سرکوب مردم.

شاید «اقتصادی بودن» را بتوان یکی از خصیصه های اصلی پدیده ای که صورت آن احمدی نژاد میباشد دانست. اگر چه آیت الله خمینی موفق شد با متشکل کردن «مستضعفین» سیل انقلاب ۵۷ را به مسیر جهموری اسلامی هدایت کند، اما تفاوتهای عمده ای بین طبیعت آن «تشکل» و تشکلی که در ده ساله گذشته توسط گروه احمدی نژاد صورت گرفته است وجود دارد. یکی از عمده ترین آن تفاوتها این است که اگرچه خمینی نیز با وعده های اقتصادی موفق به جلب توجه توده ها گردیده بود، اما در عمل این دیدگاههای آرمانی و ایدئولوژیک وی بود که مرکز ثقلی برای تشکل توده ایجاد میکرد. مرکز ثقلی آنچنان استوار که به او اجازه میداد به راحتی در میان همان توده های فقیری که وی آنان را صاحبان اصلی انقلاب خوانده بود اعلام کند که اقتصاد مال خر است، یا ما برای شکم قیام نکرده ایم.

اگر تصور اینکه احمدی نژاد در یکی از سفرهای خود به مناطق فقیر نشین اعلام کند که اقتصاد هیچ اهمیتی برای او ندارد، و یا ریاست جمهوری او اهمیتی برای سفرهٔ مردم قائل نیست برای شما دور از ذهن مینماید، این خود نشانه ای است از تفاوت عمده ای که بین بسیج توده های «مستضعف» توسط خمینی و بسیج توده های «فقیر» توسط احمدی نژاد وجود دارد. اگر خمینی قادر بود با اطمینان تمام اعلام کند که ما برای شکم قیام نکرده ایم، احمدی نژاد مجبور است تا با نشان دادن نمودارهای ساختگی در مورد سفره های مردم آنان را به پشتیبانی از خود بخواند.

ااز این بحث نتایج مختلفی میتوان گرفت، از جمله بحث مورد نظر ما، یعنی این که میزان و طبیعت «تعهد» تشکلات اجتماعی ساخته شده توسط احمدی نژاد و خمینی یکی نیستند. اگر تشکلات سرسپرده به خمینی در درجه اول یک تشکل ایدئولوژیک و اخلاقی بود، تشکلات هم پیمان با احمدی نژاد در وحله اول اقتصادی و سود گرا و حتی «غیر اخلاقی» هستند.

اینکه گفتن دروغهای واضح، همه جانبه و بی پایان، و ارتکاب انواع و اقسام تقلبهای فردی، علمی، اجتماعی و سیاسی یکی از نماد های مهم شخص احمدی نژاد و دولتمردان پیرامونش شده است، و یا اینکه یکی از مشخصه های تکان دهنده برخورد های نیروهای رسمی و غیر رسمی با مردم در طی جنبش سبز خشونت غیر قابل توضیح و رفتارهای «غیر اخلاقی» انها میباشد را نبایست تصادفی و اتفاقی تلقی کرد. بر عکس، این پدیده ها اشاره مستقیم دارند به تفاوتهای اساسی بین گفتمان ایدئولوژیک خمینی و جمهوری اسلامیش، با گفتمان ناگفته ای که متحدان احمدی نژاد را متشکل کرده و به نوعی «هویت پنهان» برای آنان تبدیل شده است. در حالیکه اخلاقیات در کنار گفتمان دینی از هسته های تشکلات پیرو خمینی بود، گروههای پشتیبان احمدی نژاد چنین قید و بندی را در مرکز تشکل خود نمیابند، بلکه هسته وجودی آنان تنها ملغمه ای است از طمع و خرافه.

اما اجازه بدهید به بحث اصلی برگردیم، و این سئوال که آیا جنبش سبز بایستی با اجرای تحریم های اقتصادی علیه ایران توسط دولتهای بزرگ مخالف باشد یا موافق. اولین نکته ای که بایست در نظر گرفت این است که با توجه به واقعیتهای فوق، میتوان اطمینان داشت که اجرای تحریم های اقتصادی علیه ایران نه تنها به تحکیم و تثبیت دولت احمدی نژاد نخواهد انجامید، بلکه بر عکس با تاثیر مستقیم بر مکانیزم عمده تشکیلاتی احمدی نژاد و سپاه پاسداران و بسیج، کمک بسیار موثری به تقویت و امکان موفقیت سریعتر و کم هزینه تر جنبش سبز خواهد کرد.

اگر احمدی نژاد قادر بوده تا چنین بهره بری عظیمی از نیروهای حاشیه ای و فقیر جامعه داشته باشد، دلیل عمده آن این است که شخص احمدی نژاد و سپاه پاسداران مقادیر عظیمی ثروت اضافه و بی کتاب در اختیار داشته اند که به نحو «احسن» نیز مورد استفاده قرار داده اند. اما فراموش نکنیم که این گروه اگرچه توان درون مرزی خود را در حال حاضر از طریق «خرید» نیروهای مردمی تامین میکنند، اما در عین حال به دو دلیل عمده ماموریت و مرکز توجه اصلی خود را در سوی دیگر مرزها میبینند: یکی از این دلایل گفتمان خرافی حاکم بر دیدگاه آنهاست و پرژه غلبه جهانی در انتظار مهدی موعود، و دیگری طبیعت ناگزیر نظامی آنهاست که با توجه به اتفاقات اخیر، میبینیم که این بعد دوم با گذشت هر روز جدی تر نیز شده است و بیشتر به مرکز معادلات بین المللی جمهوری اسلامی کشیده شده است.

به عبارت دیگر، شکی نمیتوان داشت که اگر سپاه پاسداران از لحاظ ثروت در محدودیت قرار بگیرد، از میان دو گزینه درون و برون مرزی، اولویت مصرف با تقویت و تحکیم قدرت نظامی و توان مقابله با نیروهای خارجی خواهد بود. اگرچه از یک سو این میتواند منجر به استفاده از روشهای خشن تر و سرکوب گرانه تر در درون مرزها باشد، اما تاثیر بسیار مهم تر و موثر تری که بایستی در نظر داشت ریزش شدید و سریع نیروهای «خریداری شده» ای است که عملا مسئولیت کنترل و سرکوبی مردم و تظاهراتشان را در چند ماهه گذشته بر عهده داشته اند. همانطور که گفته شد، این نیروها که عموما از میان گروههای حاشیه ای و فقیر و کم سواد تر اعزام گردیده اند، در کنار انانی که با دریافت حقوق و مزایای متمرکز به انجام وظیفه سرکوب میپردازند، در حول یک گفتمان ایدئولوژیک، سیاسی یا اخلاقی خاص گرد نیامده اند، بلکه آنچه آنها را متشکل کرده است در واقع توان سرمایه گذاری بی حد و حصر سپاه، بسیج و خود دولت بوده است.

به این ترتیب اگر روزی توان این نوع سرمایه گذاری بی حساب از احمدی نژاد و یارانش گرفته شود، میتوان انتظار داشت که در مدتی نه چندان دراز آنها قسمت عمده ای از تشکلات «مردمی» پشتیبان خود را از دست بدهند، و چنان روزی میتواند روزی سبز برای کشورمان باشد که بدون شک ارزش سختی های موقتی که تحریم های اقتصادی میتواند بر ما تحمیل کند را دارد. اگرچه محدودیت های اقتصادی خواه ناخواه تمامی مردم کشور را در فشار خواهد گذاشت، اما از یکطرف کدام یک از ما حاضر نیست به امید رها شدن از اختاپوط وحشتناکی که به نام مهدی موعود و به کام سرمایه گذاران سپاه کشورمان را در آغوش مرگبار خود کشیده است چندی سختی را تحمل کند، و از طرف دیگر، واضح است که احتیاج و اعتیاد به ثروت فراوان و خرج بی قید و بند آن برای خرید «طرفدار» و «نیروی مردمی» پاشنه آشیل احمدی نژاد و کودتای وی میباشد. به این دلایل است که اجرای محدودیت های اقتصادی بر جمهوری اسلامی در نهایت به نفع جنبش سبز خواهد بود.



۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

چرا جنبش سبز نباید در انتظار کمک آیت الله ها باشد

در یک کلام، چون جنبش سبز یک جنبش مدرن، و حتی از برخی جوانب یک پدیدهٔ پسا مدرن است.

البته انقلاب ۵۷ هم مدرن بود. اما آن انقلاب نهایتا به دنبال، یا راضی به اهدافی بود (یا شد) که با طبیعت و فلسفه وجودی آیت الله ها جور و همراه بود، در حالی که جنبش سبز اهدافش با اهداف آیت الله ها نه تنها جور نیست بلکه در واقع بسیاری از آیت الله ها این واقعیت را به نحوی غریزی درک کرده اند که اگر جنبش سبز موفق شود و حاکمیت را از مشت حاکمان کنونی بیرون بکشد، طولی نخواهد کشید که دکان آیت الله ها نیز تخته خواهد شد --نه به این دلیل که جنبش سبز مخالفتی یا مقابله ای با اسلام دارد یا خواهد داشت، خیر، بلکه به این دلیل غیر مستقیم که جنبش سبز اصولا معتقد به آزادی تفکر و چند صدائی در جامعه است، و خود به خود اگر آزادی تعقل و تفکر وجود داشته باشد بازارهای سنتی تفکر و اعتقاد از قبیل ولایت و مرجعیت و تقلید در مدتی نه چندان دراز بسیاری از مشتری های خود را از دست خواهند داد.

به عبارت دیگر، تقاضای کمک و پشتیبانی جنبش سبز از آیت الله ها و مراجع تقلید در حقیقت تقاضای این است که آنان در جهت نابودی یا لااقل تضعیف اجتماعی نوع خودشان قدم بردارند -درخواستی که با عقل سلیم جور نیست.

باید توجه داشت که کسانی مثل کروبی و منتظری از استثناهای این گروه هستند، ضمن اینکه باید در نظر داشت که این دو از یکطرف به خاطر درگیری و مطالبه های شخصی و برخلاف خواست خود به راه مخالفت با نظام کشیده شده اند، از طرف دیگر نیز به احتمال بسیار زیاد تمایلی به طی تمام راه، یعنی تا تعطیلی حکومت مذهبی و برقراری به یک سیستم حکومت دموکراتیک کامل در کنار جنبش سبز نخواهند داشت.

خلاصه کلام این که این جنبش اگر هم امامزاده ای داشته باشد، امامزاده اش اطراف دانشگاه است. تنها کسانی که میتوانند «طبیعتا» و عقلا در این جنبش نقش پیشرو بازی کنند و قادرخواهند بود بدون خیانت به گروه فکری، فرهنگی و اجتماعی خودشان تا آخر راه بمانند، روشنفکران و تحصیلکردگان هستند. پس شاید بهتر باشد که خیال خودمان و مردم را راحت کنیم و دست از سر آیت الله ها برداریم و بگذاریم در همان کنج مدرسه ها و بیت هایشان بنشینند و غصه مرگ شغل و پیشه شان را بخورند که میدانند و میدانیم دارد به سرعت از راه میرسد.

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

در آفتابه عکس رخ یار دیده اند . . .

عکس خمینی در ماه بود، عکس احمدی نژاد در آفتابه...
برای دیدن نسخه بزرگتر میتوانید روی عکس کلیک کنید.



یکی از همین روزها اگر فرصتی بشود قصد دارم متن کوتاهی راجع به یک پدیده ای بنویسم که در نظرم بسیار جالب است، و آن این است که یک سری متافورها و سمبل هائی به دلایل مختلفی در شخص احمدی نژاد به هم میرسند، که وقتی درست نگاه کنیم میبینیم دلایل سیاسی و اجتماعی خاصی هم دارد.

اما فعلا تا آن فرصت دست بدهد، این عکس گویا را داشته باشید، که در آن آفتابه و احمدی نژاد و رایحه و نیز پیشرفت های علمی و اجتماعی یکجا جمع شده اند.

That old fool, Larry King


I can't help thinking what a shame it was that instead of ending up with Farid Zakaria, Ahmadinejad (henceforward «An», to stay with his Iranian nickname) should manage to get his interview with that old simpleton, my dear Mr. Larry King.

I really don't feel like getting into the painful details of how Larry King was twisted and manipulated by An, but I do want to reflect back here, for those who don't have access to the Iranian world, the fact that Iranians are terribly disappointed with what happened on that show, and the way An was handled by Larry -or rather, the way Larry King was handled by An.

An was treated with much more respect, courtesy and kindness than he either deserved or called for in that session. He took over that session. He decided what he wanted to say and what he did not want to speak about, he decided which issue, how long, and in what terms will be addressed, and worst of all, he basically managed to get away from this unique opportunity by simply repeating the same nonsensical allegations and deceitful claims that he has always said. Way to go, Larry.

What a shame. Really. As a matter of fact this whole show and the way it unfolded has been perceived so bizarre and unexplainable by Iranians that they have actually opted for conspiracy theories to explain it. It goes like this: since Obama so badly wants (needs) to be on Iran's good side, and since the Islamic Republic has (again) a few American hostages, Larry King had been given the mission of making Iran and its An 'look good' and in charge, and in a good light. That's why, for example, the setting was literally so warm and cozy looking, so 'warmly lit' and intimate. That's also why Larry King had to absolutely avoid asking the 'real' questions in a 'real' way. He avoided trapping An in his own confounded and deceitful arguments (which, as far as the Iranian's are concerned, would actually be a very easy thing to do), and he avoided making any serious challenges to his outrageous claims during the show. The whole thing, in other words, was a set up to make An look good.

No, I personally don't subscribe to that conspiracy theory, otherwise I wouldn't have called Larry King an old fool, would I. But yes, I do think this was a terrible waste of American resources to the advantage of a literally delirious, murderous and deceitful despot who is on such shaky grounds at home, yet seems to be desperately needed to be perceived as more stable than he is in American media and its naive audience (why? I don't know). That is a waste of resources, but worse, that amounts to using of American resources against the very spirit of humanity and democracy in another country -once again.

I don't know whether to blame Larry King or the CNN for their awful choice of having the wolf interviewed by a lamb. But this was certainly a disgrace, and a great loss for anybody who cares an iota about basic human values or has a democratically oriented vision for Iran.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

شکار و خوردن سوسمار در عربستان سعودی


این گزارش تصویری توسط یکی از کاربران در یک فوروم عربی به نام جبیل ( منتدیات الجبیل ) تهیه شده است، که برای راحت تر شدن مشاهده آن را اینجا برایتان نقل میکنم.

گزارش، که در صحرای «سدیر» در اطراف شهر ریاض عربستان سعودی تهیه شده است، بسیار مفصل و کامل مراحل مختلف از شکار تا طبخ و خوردن سوسمارها را نشان میدهد، و بنا بر این احتیاجی به توضیحات بیشتر از جانب من نیست، با این استثنا که باید اشاره کنم که چند عکسی که از ذبح اسلامی و پوست کندن و قصابی سوسمارها گرفته شده اند ممکن است برای برخی از دوستان بسیار ناخوشایند باشند، پس لطفا مراقب باشید.

اما عکسها (برای دیدن نسخه بزرگتر میتوانید روی انها کلیک کنید):


































۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

جمهوری اسلامی: مرده ای که هنوز سرپا ایستاده !


به نظر میرسد عاقبت جمهوری اسلامی به طرز عجیبی شبیه به حضرت سلیمان شده است! در قرآن آمده که سلیمان آنچنان حشمت و قدرتی داشت که انسانها و حیوانها حتی دیو و جن هم از او میترسیدند تا جائی که حتی جرات نداشتند با او حرف بزنند. تا روزی رسید که سلیمان وقت مرگش شد و جان داد، اما وقتی مرد روی عصایش تکیه کرده بود، به طوری که با وجود اینکه مرده بود اما جسدش هنوز سر پا مانده بود. اما به خاطر همان رعبی که در دل همه بود، هیچکس جرات نداشت جلو برود و چیزی بگوید، و جناب سلیمان همینطور سر پا ماند تا خود خدا بالاخره حوصله اش سر رفت و موریانه هائی فرستاد تا عصایش را بجوند و نهایتا تا حضرت سلیمان «تالاپی» به زمین نخورد ملت حتی از فکرشان هم گذر نمیکرد که او بتواند بمیرد یا بی جان به زمین بیافتد (سوره سبا، آیه ۱۴ را ببینید).

نمیدانم اصلا احتیاجی به توضیح دارد یا نه، این مشابهتی که عرض کردم؟ غرض اینکه جمهوری اسلامی هم الان چند صباحی است که در واقع مرده است، اما به حول و قوه خداوندی آنچنان رعب و وحشتی در دل ملت ایران از این جمهوری وجود دارد که فعلا هنوز هیچکس از خیالش هم نمیگذرد که ممکن است همین زودیها موریانه ها عصای ایشان را هم بجوند و جسدش «تالاپی» به زمین بیافتد و سرانجام مردم ایران متوجه شوند که حضرت جمهوری اسلامی هم مردنی بود و ما نمیدانستیم . . .


۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

انتقام احمدی نژاد از نمایندگان سازمان ملل






محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور سابق کشورمان که در حلقه های بین المللی به نام « ماخموت-N» شناخته میشود، پس از آبرو ریزی ناجور امروز در سازمان ملل، طی مصاحبه ای اعلام کرد که از این به بعد به جای تلف کردن وقت خود در سازمان بی ارزش ملل ، تنها برای کسانی صحبت خواهد کرد که ارزشش را داشته باشند و بتوانند صحبتهایش را هم درک کنند. وی در پاسخ به خبرنگار «سی ان ان» که از او پرسید چنان مستمعینی را چگونه میخواهد پیدا کند گفت، «شما غصه اونش رو نخور آبجی، اگر سید علی ساربونه، میدونه شترش رو کجا برونه»، وی که با حیرت خبرنگاران که هیچ چیز از جواب او نفهمیده بودند روبرو شد، سپس ادامه داد، « اون سخنرانی که پارسال در ترکی آباد کردم که هنوز خیلی ها یادشونه».

از آنجائی که علاوه بر خبرنگاران خارجی بسیاری از هموطنان نیز با سخنرانی مورد نظر جناب N، که همان سخنرانی ترکی آباد ایشان باشد آشنائی ندارند، خبرنگار «کالچراللاجیک» با زحمت فراوان نسخه ای از آن سخنرانی بسیار پر مستمع و موفقیت آمیز تهیه کرده است که ملاحظه میفرمائید. لطفا توجه کنید که ایشان به احترام «turkey» های حاضر سخنرانی خود را به زبان ترکی ایراد کرده اند.

ترجمه لغت انگلیسی متن: turkey = بوقلمون

قاموسمان را بشوئیم


رابطه مستقیم لغات مورد استفاده و سیستم های قدرت پدیده جالب، واقعی و مهمی است.

اگر به لینکها و بحثهای بالاترین نگاه کنید میبینید که اگرچه دیگر کسی از لقبهائی مثل «رئیس جمهور» برای احمدی نژاد استفاده نمیکند، هنوز اما القابی مثل «رهبر» یا حتی «رهبر معظم» و غیره برای خامنه ای مورد استفاده قرار میگیرند. خوب طبیعی است که جمهوری اسلامی سی سال تمام وقت داشته تا قداست و قدرت و برتری «رهبر» را تبلیغ کند و در چشمها و گوشها و مغزهامان حک کند، اما به هر حال گمان میکنم موقع شستن گوش و چشم و دهانمان از این دروغها هم رسیده باشد.

حرف ساده ای دارم: میگویم فقط اگر واقعا عقیده دارید خامنه ای رهبر شماست از کلمه «رهبر» در مقابل اسمش استفاده کنید. اگر معتقد نیستید خامنه ای رهبر شماست در حرف زدن و نوشتنتان او را «رهبر» ننامید.

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

گزارش تصویری از صید تا پختن سوسمار در بیابانهای عربستان


این گزارش تصویری توسط یکی از کاربران در یک فوروم عربی به نام جبیل ( منتدیات الجبیل ) تهیه شده است، که برای راحت تر شدن مشاهده آن را اینجا برایتان نقل میکنم.

گزارش، که در صحرای «سدیر» در اطراف شهر ریاض عربستان سعودی تهیه شده است، بسیار مفصل و کامل مراحل مختلف از شکار تا طبخ و خوردن سوسمارها را نشان میدهد، و بنا بر این احتیاجی به توضیحات بیشتر از جانب من نیست، با این استثنا که باید اشاره کنم که چند عکسی که از کشتن و پوست کندن و قصابی سوسمارها گرفته شده اند ممکن است برای برخی از دوستان بسیار ناخوشایند باشند، پس لطفا مراقب باشید.

اما عکسها (برای دیدن نسخه بزرگتر میتوانید روی انها کلیک کنید):