1-چهارم ژانویه 2011 یعنی حدود شش ماه پیش، مایکل سانگوئینتی، افسر پلیسِ کانادایی، حین صحبت هایاش در دانشگاه یورک درباره پیشگیری از جرم گفت: «برای آن که زنان امنیت داشته باشند، نباید مانند زنانِ هرزه لباس بپوشند.»
همان یک جملهی افسر پلیس کانادایی موجب شد تا فعالان حقوق زنان در تورنتوی کانادا برنامهای اعتراضی را سازمان دهی و اجرا کنند به نامِ "راهپیماییِ زنانِ هرزه" تا فریاد بزنند که قربانی نباید در جایگاه مجرم بنشیند و هیچ کس حق محدود کردن پوشش آنها را ندارد!
آن افسر کانادایی به خاطر آن یک جمله از افکار عمومی عذرخواهی کرد اما در طول شش ماه گذشته، در دهها شهر دیگر اروپایی، این راهپیمایی برگزار شد، به طوریکه برخی از فمینیستها "راهپیماییِ زنانِ هرزه" را موفقترین و سراسریترین کنشِ فمینیستیِ 20 سال اخیر میدانند؛ اعتراضی برای آزادی در پوشش بدون توجه به بازتابهای آن.
"فردیت زن غربی" در پارادایم انسان محور و لیبرال مدرن، به حدی رشد یافته که هیچ اما و اگری را بر نمیتابد، از منظر اندیشمندان جهان سوم، زن مدرن غربی دقیقا در نقطه مقابل زن جهان سومی قرار میگیرد؛ او آنگونه زندگی میکند که بیشترین لذت را برای خود مهیا سازد بدون توجه به برداشت و نظر دیگران.
در حالیکه زن جهان سومی با دو ویژگی بارز شناخته میشود؛ هویت فردی زنان این کشورها به شدت با تکیه بر یک مرد و در سایه تشکیل خانواده تعریف میشود، در این کشورها همسر یک معلم، خلبان و دانشمند بودن بیشتر از یک خانم مجرد معلم، خلبان و یا دانشمند حائز احترام و جایگاه است.
ویژگی دوم بانوان این کشورها علاوه بر عدم هویت فردی مستقل و عدم اعتماد به نفس، خودنمایی بیمارگونه است. از خودنمایی ظاهر فردی با استفاده از لوازم آرایشی و عملهای زیبایی گرفته تا چشم و همچشمی بر سر وسایل و ابزار زندگی و...
زن مدرن جهان اولی نیازی به خودنمایی نمیبیند، چرا که در پارادایم فرد محور مدرن، خودآرایی برای دیگران اصولاً معنایی نمیدهد و حضور اجتماعی زنان با "تن" خویش و در چارچوب آزادیهای اجتماعی دنیای غرب، کاملا فارغ از قیود خانواده و سنت عمل میکند.
اینکه چرا اندیشمندان غربی رشته آکادمیک بررسی مسائل کشورهای جهان سوم، در تعریف زن شرقی و جهان سومی با این ویژگیها وارد میدان میشوند موضوع این نوشتار نیست، بلکه آنچه مورد توجه است، تلاش برای حل مشکلات زنان جامعه ما با نسخه "زن غربی" است.
2- در اندیشه امام خمینی(ره)، زن، مربی جامعه است و صلاح و فساد يك جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سر چشمه میگیرد، یعنی بار تربیت و هدایت هر جامعه بر دوش زنان است و آنها شاخص معیار سلامت روحی و معنوی هر جامعه ای محسوب میشوند.
مقام معظم رهبری در دیدار خرداد 1390 با بانوان نخبه، از مسأله "بحران زن" در دنیا به دلیل نگاه غلط غرب به جایگاه و شأن زن در جامعه و كجفهمی نسبت به موضوع خانواده سخن گفته و تآکید کردند: "باید فصول مربوط به مسئله زن بصورت تخصصی و علمی و با تكیه بر منابع اسلامی و فكر ناب انقلابی بررسی و در نشست اندیشههای راهبردی مطرح شود تا نتایج آن مبنای برنامهریزی و عمل قرار گیرد."
واقعیت این است که در انزوای برنامهریزی بر اساس مفاهیم اسلامی و فکر ناب انقلابی، الگوهایی که توسط رسانه از بانوی امروزی ارائه میشود، نه تنها با مفاهیم سنتی و دینی جامعه ما مغایر است، بلکه الگوهایی کاملاً در جهت منزوی کردن منزلت و کرامت اجتماعی زنان با تکیه بر مفاهیم و آموزههای مشوش غربی است.
3- شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی با توجه به حکومت نبوی پیامبر(ص)، نکته جالب توجهی را بیان میکنند؛
مسجدی که در مدینه ساخته شده بود، دری کوچک داشت و مواقع تردد برای نماز و سایر مواردی که نیاز به حضور اجتماعی مردم بود، خواه ناخواه اختلاط پیش میآمد، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با تکیه بر مبانی دینی، دستور دادند که دری جداگانه برای ورود و خروج بانوان به مسجد تعبیه شود؛ یعنی چاره جویی اسلام برای مسئله حضور اجتماعی زنان، مبتنی است بر: "نه اختلاط، نه انزوا ؛ بلکه حریم"
حجاب و رعایت عفت عمومی حریمی است که برای حضور اجتماعی زنان تجویز میشود تا این حضور موجب هتک کرامت و شخصیت زن نشود.
برخلاف دیدگاه ترویج شده کنونی، حضور زن بدون پوشش ظاهری و حریم، حضوری کاملا مردسالارانه است. وقتی زنان با نمایش "تن"خویش وارد فضای جامعه میشوند، نتیجه چنین حضوری، لذت جویی بیشتر مردان، نادیده گرفتن شخصیت انسانی زنان و استثمار هر چه بیشتر آنان در یک میدان قدرت نمایی مردانه است. به همین دلیل، اسلام با احترام به کرامت و شخصیت زنان، نه تنها مانع این حضور نیست، بلکه با تجویز حجاب، مانع از نگاه ابزاری و مردسالارانه به زن و استثمار اوست.
برخلاف غرب اسلام زن و مرد را نه به صورت دو انسان مریخی و ونوسی بلکه بهسان دو بال یک پرنده میبیند که با تشکیل نهاد مقدس خانواده، ضمن استحکام و بقای جامعه، موجبات تعالی و رشد معنوی خویش را فراهم میسازند. بنابراین ترویج هرگونه باور غربی نه تنها به حل معضلات و مشکلات بانوان جامعه ما ختم نخواهد شد، بلکه به افزایش و پیچیدگی مسائل و بحرانهای پیرامون زنان میانجامد.
4- واقعیت این است که به مدد رسانه، بانوان هر جامعهای جزو مخاطبان اصلی محتوای تولیدات رسانهای اعم از کتاب، فیلم و سریال محسوب میشوند.
وحید یامینپور در مقاله "مرد ایرانی: شوهر شلخته؛ بابای ببو!" بر نفوذ انگارههای فمینیستی در سریالهای طنز ایرانی تأکید کرده و چنین مینویسد: «اکنون بیش از همه نیاز داریم ارتباط مستقیم اعتماد و اطاعت زنان از همسران با سلامت روابط میان فردی به تصویر کشیده شود و از طرفی استقلال طلبی و قدرت طلبی خودخواهانه زنان مورد انتقاد قرار گیرد. مسئولان رسانه همچنین باید مراقب باشند که اشتباها رشد زنان در ایران پس از انقلاب را با جدایی آنها از خانواده و حضور استقلال طلبانه شان در اجتماع به تصویر نکشند.»
متأسفانه کاراکترهای زن در رسانههای تصویری اعم از فیلم و سریال فقط بیان کننده شخصیت کاراکتر ارائه شده نیست بلکه به شدت قابلیت تعمیم پذیری برای مخاطب و الگو شدن را دارد.
قسمتهای پایانی سریال "ساختمان پزشکان" نشان داد، که "خانم شیرزاد" اصلیترین کاراکتر این سریال طنز بوده است؛
کاراکتری گیج در نقش منشی مطب دو پزشک که اگرچه طبق ممیزی صدا و سیما از حجاب و پوشش ظاهری برخوردار است ولی اداو اطوارهای این کاراکتر کاملاً مغایر با عفاف رفتاری است.
با وجود گیجی اغراق شده، بار عمده طنز این سریال اتفاقا بر دوش همین کاراکتر است، سناریو به نحوی پیش میرود تا نشان دهدبا حضور نيافتن این کارکتر در یکی از قسمتها و جایگزین شدن فردی دیگر در نقش وی، "هیچ کس قابلیت خانم شیرزاد را نخواهد داشت".
تمام این مراحل طی میشود تا مخاطب به این نتیجه برسد که چنین کاراکتر کم حافظه و کم سوادی خیلی بهتر از دختران دماغ عملی و بزک کرده امروزی امکان فریبایی و جذابیت دارد، چرا که "او خودش است" و همیشه و در همه حال بدون هیچ گونه سختگیری و توجه به برداشت دیگران در حال لذت بردن از زندگی است، به نحوی که با وجود گیجی و ظاهر متوسط، به دلیل "حفظ فردیت" توانایی جذب شیفتگی دکتر هومن ملک زاده و جوانی ثروتمند را داراست.
قاسمخانی و سروش صحت برای برخورد با پدیده خودنمایی نامعقول بانوان جوان ایرانی، بهجای رجوع به مبانی اسلامی و فرهنگ ایرانی، همانند اندیشمندان جهان سومی، نسخه گرایش به مؤلفههای زن غربی و کپیبرداری از چنین زنی را تجویز میکنند.
تصویر خانم شیرزاد نمونه مناسبی است از کلیت نحوه ارائه نقش و جایگاه زنان در رسانه ملی و حتی سینمای ایران. کاریکاتوری که فرسنگها با واقعیت، فاصله دارد و در عین حال، هنگام درمان به جای رجوع به منابع دینی و سنتی، به سراغ نسخههای غربی میرود.
متأسفانه در صدا و سیما آنجا که قرار است بانوان ایرانی در مقام مادری فداکار و همسری مهربان و همراه، به تصویر درآیند، اغلب با زنانی همانند همسر قاسم هندوانه فروش سریال ستایش طرفیم، که به دلیل تصویر فقر و بیسوادی خانواده، اصولا قابلیت تعمیم و الگو پذیری خویش را از دست میدهند. دیگر عادت کردهایم زنان تحصیلکرده را در هیبتی خانواده گریز و به لحاظ اجتماعی توانمند ببینیم و کاراکتر زنان محروم از حقوق اجتماعی، تو سری خور، مستخدم و خاله زنک را با ظاهری چادری و معتقد به مذهب.
این وضعیت البته در سینما به شکل بحرانیتری تسری مییابد، به این تصاویر اضافه کنید تصویر زنان بیمارگونه و ستیزه جوی فیلمهای میلانی و زنان مأیوس، سرخورده و محکوم به موقعیت فیلمهای شبه روشنفکری مثل اینجا بدون من، و حتی تصویر زنان حیلهگر، لجباز و مغروری را که رامبد جوان در سریال توطئه فامیلی و فیلم "ورود آقایان ممنوع " ارائه میدهد.
حال لطفاً به این سوال پاسخ دهید:
چه در سریالهای طنز و چه غیر از آن، تصویر چنین زنی کجا و در کدام فیلم و سریال به نمایش در آمده است؟
تصویر بانویی که با شناخت صحیح نسبت به هویت فردی خود، نقشهای خانوادگی و اجتماعی خویش را به بهترین شکل ممکن سامان میدهد، به نحوی که مصداق این بیانات امام خمینی(ره) و رهبری عزیز انقلاب در مورد نقش و جایگاه بانوی مسلمان ایرانی انقلابی است: مربی جامعه، رهبران نهضت، دارای شرف مادری، حامل نیمی از بار انقلاب، شاخص سلامت، صلاح و فساد جامعه، دارای ایمان و حس مسئولیت آگاهانه نسبت به مقدرات جامعه، تهیه کننده آذوقه فرهنگی برای خانواده و در نقش مدیر خانه، توجه به حضوری با کیفیت در جمع خانواده به جای تأکید صرف بر کمیت حضور و...
مسأله اینجاست که به جز فاطمه همسر حاج کاظم در فیلم آژانس شیشهای، همسر فریدون در فیلم نفوذی و چند نمونه محدود دیگر، هنرمندان و فیلمسازان ما به دلیل عدم شناخت مناسب اغلب دچار کلیشه و سطحینگری در ترسیم چنین بانوانی شدهاند. بانوانی که ساده و بی توقع در اطراف ما زندگی میکنند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، با حضور اجتماعی عفیف در عین توجه کامل به خانواده، افق جدیدی را از حضور آگاهانه و مسئولانه، برای زنان جهان ترسیم کردند.
رهبر معظم انقلاب، 7 بهمن 1370 در دیدار با مدیران شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی، هدف برنامه سازی در صدا و سیما را چنین تبیین میکنند:
"هدف چيست؟ ما ميخواهيم چه بسازيم؟ يك وقت هست كه راديو و تلويزيون براي پر كردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و يك دستگاه حكومتي فرضاً ميخواهد اين وقت را به شكلي پُر كند. هدف اين نيست و من تصور نميكنم هيچ دولتي در دنيا بتواند هدف خودش را از ادارهي رسانههاي جمعي، فقط اين قرار بدهد.
بله، بعضي از شركتها و فرستندههاي خصوصي و يا حتّي شركتهاي بزرگ در امريكا و جاهاي ديگر هستند كه با كابل به خانههاي مردم مرتبطند و قصدشان اين است كه مشتري جمع كنند و عدهاي بتوانند در وقت فراغت از اينها استفاده كنند؛ اما يك دولت نميتواند فكرش اين باشد. حتّي اگر فرض كنيم كه بيشترين محتواي راديو و تلويزيوني را سرگرميها تشكيل بدهد، بايد در پشت اين سرگرميها سياست او را جستجو كرد؛ معلوم ميشود سياستش اين است كه مردم را سرگرم كند.
بنابراين، يك دولت از ايجاد اين كانال و اين تجهيزات و تشكيلات در سرتاسر كشور هدفي دارد؛ هدف ما چيست؟ ما ميخواهيم چه بكنيم؟ البته ممكن است اهداف فرعي وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلي ما سازندگي مردم به شكلي است كه اسلام و انقلاب ميخواهند؛ به طور خلاصه و كوتاه، هدف اين است."