۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

جمهوری اسلامی به آدمخواری معتاد شده است:‌ هروقت «دشمن» مقابلش نمیبیند شروع به خوردن خودش میکند


نظام جمهوری اسلامی در ایران در طی سی و یکی دو سالی که از عمرش میگذرد تغییرات زیادی کرده است، اما یک روند و رویه کمابیش ثابت را میتوان در تمام این مسیر دید، و آن عادت و تکیه عجیب این نظام به «آدم خواری» است.

این کلمه «آدمخواری» را برای جلب توجه و یا به عنوان یک صنعت ادبی به کار نمیبرم، بلکه حقیقتا جمهوری اسلامی در تمام این سالها بنای وجودیش را بر قتل و خونریزی افراد، و بعد بلعیدن و متابولیزه کردن شخصیت فردی و اجتماعی آنها قرار داده است. یعنی نه تنها «دشمنان» خودش را به قتل رسانده است، بلکه علاوه بر نابود کردن آنها از «جسد» و باقیمانده معنوی و اجتماعی قربانیان خودش برای تثبیت جایگاه قدرت خودش به روشهای مختلف استفاده کرده است.

شرح و توضیح این حرفی که زدم طولانی میشود و از حوصله یک وبلاگ خارج، و اجازه بدهید فقط سریع اشاره کنم که این را میتوان در روند و پروسه زیر خلاصه کرد:

  1. . . . پیداکردن و اعلام وجود یک «دشمن»
  2. حمله به آن دشمن (ذهنی/انتزاعی/توهمی یا واقعی)
  3. نابود کردن (رویائی/تخیلی یا عملی/واقعی) آن دشمن
  4. استفاده از جسد و باقیمانده (انتزاعی/اجتماعی) آن دشمن برای تداوم بقای خود
  5. پیدا کردن و اعلام وجود یک دشمن جدید . . .
اما نکته اصلی که میخواستم اشاره کنم این بود که جمهوری اسلامی آنچنان عمیقا به این پروسه وابسته است که در عمل هیچگاه قادر نبوده و نخواهد بود بدون «تکیه» بر وجود آن دشمن (خیالی یا واقعی) به زیست خود ادامه بدهد، و عملا هرگاه که دشمنی در مقابل خود ندیده است تنها مکانیزمی که برای ادامه بقا در دسترسش بوده «حمله» است به اعضای «بدن» خودش، یا به عبارت دیگر همان که عرض کردم، شروع کردن به خوردن خودش.

یک نمونه بسیار جالبش را همین الان داریم در مقابل خودمان میبینیم، و آن اینکه تنها چند ماهی پس از اینکه رژیم موفق شد جنبش مردمی را با سرکوب و فشار و قتل و تهدید به سکوتی نسبی وادار کند، با خالی شدن میدان از معترضان جنبش سبز رژیم به همین سرعت شروع به روند پیدا کردن دشمن درون خودش کرده است و یک جنگ و شکاف تمام عیار در عرض همین چند ماهه سر باز کرده است. نگاهی هرچند سطحی به وبسایتهائی که تا دیروز همه در کنار هم در مقابل خیزش آزادی خواهی مردمی ایستاده بودند (برای نمونه این سایت را ببینید) نشان از بروز سریع و گسترده شکافهای عمیق و پر خشونتی دارد. سخنان شگفت انگیز و سراسر خشونت و توهین سعید حدادیان، معروف به مداح بیت خامنه ای، تنها مشتی است از خرواری که به همین سرعت دارد بر سر احمدی نژاد و دولت کودتا آوار میشود، جبهه گیری های اسدالله بادامچیان، نماینده فراکسیون اصولگرایان مجلس، نمونه ای دیگر، و اعتراضات روحانیونی مثل علم الهدی و یا تهدیدات مصباح یزدی، ابعاد دیگر این جنگ داخلی را نمایان میکنند.

این جنگی است واقعی، و چه بسا نهائی. جنگی که به راحتی میتواند آخرین شیرازه های قدرت و مشروعیت اجتماعی رژیم را هم از هم بپاشاند، و بنا بر این ما بایستی با تمام وجود به استقبال آن برویم، اگرچه شعله های سرکش آن هیچ نیازی به کمک ما ندارد.



0 نظرات:

ارسال یک نظر