۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

توصیه ای خدمت یکی دو دوست قدیمی و پر احترام که در تلاش برای بازگردان حیثیت به مهدی یحیی نژاد هستند..


دوستان، حیف شماست که خودتان را قربانی شخصیت و منافع غیر قابل اعتماد مهدی یحیی نژاد کنید.

نمیخواهم اسمی از کسی ببرم، اما جدا از سر دلسوزی میگویم، این یکی دو دوستی که از شهرت و اطمینانی که مردم به آنها دارند (شهرت و اعتمادی که با مرور زمان و زحمت و خدمت های فراوان خودشان کسب کرده اند) برای بازگرداندن حیثیت به مهدی یحیی نژاد دارند سرمایه گذاری میکنند اشتباه بزرگی مرتکب میشوند که متاسفانه شک ندارم آینده اشتباه بودن این کار را ثابت خواهد کرد. دوستان، من فکر نمیکنم آقای مهدی یحیی نژاد چه از لحاظ شخصی و چه از لحاظ طرز تفکر سیاسی و اجتماعیش ارزش این ریسک شما را داشته باشد.

و از آن هم که بگذریم، فراموش نکنید که به دلیل همان شهرت و اعتباری که کسب کرده اید، و به همان اندازه که میتوانید بر افکار مردم تاثیر بگذارید، به همان اندازه هم مسئول هستید که مردم را به مسیرهای صحیح راهنمائی کنید و به دور از احساسات شخصی خودتان، پیش از ترغیب مردم به انتخاب یک مسیر بخصوص اول ریسک ها و منافع آنها در صورت انتخاب آن مسیر را به دقت محاسبه کرده باشید. آیا حقیقتا معتقدید مهدی یحیی نژاد پس از خیانت عمیقی که به مردم و به جنبش مردمی کرده است اکنون عمل خاصی کرده که به واسطه آن شایستگی آن را پیدا کرده باشد که دوباره مورد اعتماد مردم قرار بگیرد؟ آیا حقیقتا فکر میکنید این به نفع مردم خواهد بود که در شرایطی که موجبات ایجاد یک محیط رقابتی سالم بین سایتهای رسانه ای ایجاد شده است شما بیائید و سعی کنید کاربران را قانع کنید که به «بالاترین» و تحت حکومت مهدی یحیی نژاد بازگردند، آنهم در شرایطی که ایشان عملا و رسما این را رد کرده اند که قدرت را به کاربران بازگردانند؟

من فکر میکنم پاسخ به این سئوالها پیچیده نیست، و جدا از شما دعوت میکنم به این فکر کنید که آیا یحیی نژاد ارزش این ریسک شما چه در مورد منافع خودتان و چه در مورد منافع مردم را دارد یا خیر...



۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

کیهان هم دیگر از بالاترین نمینویسد، ما چرا؟


روزنامه کیهان بالاترین را فراموش کرده است. شاید خاطرتان باشد که چند وقت پیش نوشته بودم که کیهان دیگر با آن آب و تاب از ضد انقلاب بودن و صهیونیستی بودن بالاترین نمینوشت، و اخیرا گاهی به سادگی از آن با عنوان «سایت بالاترین» یاد میکرد، که خوب خیلی جالب بود بخصوص برای کسانی که از قبل تعقیب میکردند و در خاطر داشتند که چطور بالاترین برای کیهان تقریبا حکم شیطان بزرگ عالم مطبوعات را پیدا کرده بود و روزی نبود که بخشی از محتویات آن «سایت صهیونیستی» و «سایت ضد انقلاب» را در معرض «تحلیل» های بچه گانه و سخیف خودش قرار ندهد.

اما حالا قضیه از آن هم جالبتر شده، به شکلی که الان دیگر به ندرت میشود در صفحات کیهان اشاره ای حتی کوچک به بالاترین دید! راستی چرا، و چه توضیحی میتواند داشته باشد چنین تغییر سریعی در محتوا و برخورد کیهان؟ آیا کیهان هم متوجه شده که بالاترین آن ارزش، اهمیت و تاثیری را که در یک سال گذشته داشت دیگر ندارد و نیازی به تلف کردن وقت و جوهر گرانبهای دولت کودتا در مورد یک سایت کمابیش حاشیه ای نمیبیند؟

البته این حکایت یک جنبه بسیار غم انگیزی دارد که بر کسی پوشیده نیست، به این میماند که یک قهرمان ملی را روزی ببینی که معتاد شده کنار خیابان نشسته و کسی هم بهش اعتنائی نمیکند. اما از طرف دیگر جنبه مثبت آن را هم نباید ندیده گرفت که عبارت باشد از به راه افتادن یک «موج نو» در عالم اطلاع رسانی و رسانه مردم محور در ایران، که یکی از جنبه های آن که به همین زودی هم ظاهر شده گذار از یک سیستم مونوپولی و فرد محور به یک سیستم غیر متمرکز است که در فرم چندین سایت مختلف و ظاهرا مجزا نمود پیدا کرده. اینها سایتهائی هستند که از یک طرف قدرت و توان تکنیکی مشابه و شاید بهتر از بالاترین را ارائه میدهند، و در عین حال از طرف دیگر قول سیستم های اجتماعی و سیاسی پیشرفته تر و دموکراتیک تری هم به کاربرانشان داده اند، و ضمنا با یکدیگر نیز یک نوع رقابت و دیالوگ نیمه آشکار دارند.

همانطور که بارها گفته ام، با توجه به اینکه اطلاعات و شفافیت کافی نسبت به این سایت ها هنوز موجود نیست و نیز با توجه به اینکه سیستم مدیریت آنها نیز هنوز در عمل به اجرائی کردن آن چه که قولش را داده اند نرسیده است، بنا بر این هنوز نمیتوان به هیچیک از آنها اعتماد کامل داشت و بدون دغدغه از آنها دفاع کرد، و در واقع احتمال اینکه یک یا چند تا از اینها توسط ماموران امنیتی به راه انداخته شده باشند هم کم نیست. اما این مشکل در واقع مسئله کوچکی است و اصل قضیه را هم تغییر نمیدهد، که عبارت باشد از آن تغییرات اساسی که در فرم تفکر و نوع مطالبات کاربران و مدل روابط اجتماعی در این دسته از سایتها به وجود آمده است. و البته از انصاف هم نگذریم، بخش عمده این تغییرات ناشی از وجود و عملکرد بالاترین بوده است: چه عملکرد مثبتش در گذشته و چه عملکرد منفی آن در حال حاضر.

در هر حال قصدم از اینکه این تیتر را برای این متن انتخاب کردم این بود که به دوستان عرض کنم شاید وقت آن رسیده باشد که ما هم مثل «کیهان» دیگر نوشتن و بحث از «بالاترین» را به آخر برسانیم. به عبارت دیگر، شاید وقت آن رسیده است که مرگ آن سایت زیبا و سرزنده که روزهای خوب و پرنشاطی در کنار ما بود را با همه تلخی و سنگینیش قبول کنیم و به راه ادامه بدهیم. به یاد خودمان بیاوریم که با مرگ یک پرنده پرواز به آخر نمیرسد، و از آن هم مهمتر، که هر یک از ما رسالتمان این است که خود یک پرنده شویم، بخصوص اکنون که پرواز را دیده ایم و آن را از نزدیک لمس کرده ایم و شناخته ایم.

از سوی دیگر، مسئولان بالاترین هم با توجه به درس سنگینی که از وقایع اخیر گرفته اند، و با توجه به اینکه برایشان واضح شده که اگر نتوانند با سایتهای جدید در زمینه های اجتماعی و آزادی بیان رقابت کنند به زودی نه فقط از خاطره کیهان بلکه از خاطره اکثریت کاربران اینترنت فارسی نیز محو خواهند شد، چه بسا به زودی رویه خودشان را تغییر دهند و به موضع گیری هائی غیر مستبدانه تر روی بیاورند.

به هر حال اگر چنین تصمیمی بگیرند خدمتی کرده اند به خودشان، و ما هم بدون شک از آن پشتیبانی خواهیم کرد. اما این نکته بایستی چه برای آنها و چه برای ما روشن باشد که بالاترین دیگر هرگز روزهای «طلائی» خود را نخواهد دید، و اکنون با از میان برداشته شدن مونوپولی قبلی و به وجود آمدن زمینه ای عالی برای رقابت رسانه ای و اجتماعی بایستی در انتظار رشد سریع و شکوفائی هرچه بیشتر در فضای اینترنت فارسی باشیم، فضائی که در آن مدیران بالاترین نیز در صورت تغییر رویه خود این امکان را خواهند داشت که به عنوان یکی از شهروندان آن به فعالیت و رقابت آزاد بپردازند.



۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

توصیه ای جدی به آقای مهدی یحیی نژاد


جناب یحیی نژاد،

روشی که شما اخیرا برای مواجهه با مسائلی که به دلیل برخی از تصمیمهای خود شما به وجود آمده در پیش گرفته اید نه تنها صحیح نیست، بلکه روشی مخرب است که در صورت اصرار شما بر ادامه آن نه تنها به ضرر خود شما، بلکه از آن مهمتر به پاره پاره شدن جمع دلسوزان جامعه مجازی فارسی خواهد انجامید، پس این چند خط را به این هدف مینویسم که به عنوان یکی از آن دلسوزان از شما تقاضا کنم تا در این رفتار خود تجدید نظر و در صورت امکان آن را متوقف کنید.

دوست گرامی، روشی که شما در پیش گرفته اید، یعنی نوعی «خشونت کردن روی صحنه و چانه زدن پشت پرده» روشی غیر اخلاقی است و شک نداشته باشید که در صورت اصرار شما به ادامه اش به نتایجی ناگوار تر از آنچه که ندانم کاری هایتان تا این لحظه به وجود آورده اند منجر خواهد گشت. جناب یحیی نژاد، شما اشتباه بزرگی انجام داده اید و آنچنانکه از ظواهر امر بر میآید متوجه تاثیر منفی شدید اشتباه خود نیز شده اید و علاقه دارید تا کاری در آن مورد انجام دهید. اما متاسفانه به نظر میرسد به جای اینکه از اشتباه خود درس مناسب را گرفته باشید و در صدد جبران حقیقی نتایج منفی آن باشید، اکنون تلاش خود را بر یک برخورد اشتباه دیگر متمرکز کرده اید.

مهدی جان، آنچه هم شما برای احیای سایتتان و هم ما برای پیشبرد اهداف آزادیخواهی در این مقطع نیاز داریم دو چیز است: گذشتن از منافع شخصی، و صداقت یا همان شفافیت. این کاری که شما در حال انجام دادن هستید، یعنی تلاش در همراه کردن برخی از دوستانی که خوب میدانید پر هستند از صداقت و دلسوزی، که خوب میدانید علاقه عمیق و صادقانه ای به بالاترین داشته اند، و خوب میدانید در میان کاربران سایت شما نیز دوستداران زیادی دارند، اما بدون اینکه حاضر باشید به روشی صادقانه و به شکلی «باز»، «شفاف» و «عمومی» افکار و مسائل خودتان را با «عوام» در میان بگذارید، این روشی است نه تنها کهنه و سنتی، غیر مناسب و نا کارآ، بلکه همانطور که گفتم، با توجه به وضعیت بحرانی حال حاضر بسیار مخرب است و میتواند به شقه شقه شدن هرچه بیشتر جامعه مجازی نیز منجر گردد.

جناب یحیی نژاد، من با وجود تمام لطماتی که شما در طی یک سال و نیم گذشته با تصمیمهای غیر عاقلانه خودتان به جنبش مردمی ایران وارد کرده اید، هنوز هم برایم ممکن است که باور کنم که طرح و توطئه ای در پس این کارهای شما نبوده و فقط آن همه را به ندانم کاری های عجیب و غریب شما نسبت بدهم، و تاکنون نیز هیچوقت نوک انتقاد ها و گفتارهای من و خیلی از دوستان دیگر مستقیما متمرکز بر شخص شما نبوده است. اما دوست عزیز، اگر باز هم بخواهید به این سیاست و روشهای غیر مناسب خود ادامه بدهید و جامعه ما را بیش از این لطمه برسانید، آنگاه بسیاری از ما را آنچنان بر خواهید آشفت که چاره ای در برابر خود نخواهیم یافت به جز تلاش برای مقابله مستقیم با تخریبهای شما، و شک ندارم خود میدانید که چنان وضعی را نه شما خواهید پسندید و نه خود ما.

جناب مدیر مسئول سایت بالاترین، شما دو راه بیشتر در مقابل ندارید، و این دو راه با هم بسیار متفاوتند، نمیتوانید در ظاهر یکی را و در خفا آن دیگری را برگزینید (یعنی کاری که در حال حاضر مشغول انجام آن هستید). راه اول این است که به سیاست مشت آهنین خود که از پس از سرکوب سنگین و قلع و قمع یک شبه کاربران در روزهای آخر آذرماه در پیش گرفته اید ادامه بدهید و همانطور که تا کنون کرده اید رجز بخوانید و توهین کنید و به بی اعتنائی به اصول و حقوق ساده و بدیهی کاربران سایت خود ادامه دهید. و راه دوم این است که از این کار خود دست بکشید، برگردید، از همه کاربران خود، چه آنها که حذف کردید و چه انان که حذف نکردید به صورتی شفاف و عمومی (نه فردی و پشت پرده) به خاطر سیاستها، برخوردها و تصمیمهای غلط اخیر خود عذر خواهی کنید، و قبول کنید که مدیریت فردی سایتی مثل بالاترین صحیح نیست و یک فرد قادر به اجرای چنین مسئولیتی نیست، و قبول کنید که سیستم مدیریت و تصمیم گیری بالاترین عوض شود و از سیستم بسته، فردی و غیر شفاف کنونی به سیستمی باز، شفاف و گروهی تبدیل گردد.

مهدی جان، این دو راه روشنند، و نتایج حاصل از آنان هم کمابیش روشن. راه اول به همان مسیری ‌میرود که سایت شما در حال حاضر در پیش دارد، یعنی در واقع تبدیل شدن به یک لینکدانی متوسط و تحت کنترل اما دچار خلاء فکری و مرگ مغزی. و راه دوم میتواند منجر به بازگشت زندگی، اندیشه و شور به سایت شما بشود. اما شما بایستی مردانه انتخاب کنید و پای آن بایستید. باز هم میگویم، اینکه بخواهید به این امید واهی باشید که هم ظاهر را حفظ کنید و هم زندگی را به سایت خودتان بازگردانید نه ممکن است و نه تلاشی است شرافتمندانه.

من عذر میخواهم اگر محتوای کلام و پیام من را دلپذیر نمیابید، متاسفانه از یکطرف در روزها و وضعیت دلپذیری به سر نمیبریم، و از طرف دیگر آنچه در معرض خطر است بزرگتر از آن است که جائی برای تعارفات روزمره و خوش زبانی باقی بگذارد. در هر حال به نظر من وضعیت بسیار روشن تر از آن است که بتوانید بگوئید ابهامی وجود دارد، و تصمیم نهائی هم با خود شماست.



۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

مرگ مغزی بالاترین، چند سایت جایگزین، و یک سئوال برای شما


دوستان گرامی، قبل از هرچیز عذر میخواهم از اینکه دوری من کمی به درازا کشید، اجازه میخواهم وارد شرح جزئیات دلایلش نشوم، و امیدوارم پوزش من را قبول کنید.

اما در این مدت دور بودن من دو اتفاق مهم افتاده اند که البته دو روی یک سکه اند. یکی از این اتفاقات بارز و مشهود شدن اساسی زوال محتوائی بالاترین است، که اکنون به قول معروف «اظهر من الشمس» شده که بالاترینی که میشناختیم با همه محاسن و معایبش پس از مدتی احتضار و تلاش همه، نهایتا به مرگ مغزی رسیده و مرده است، جسدش هم تبدیل شده به یک نوع «زامبی اسلامی» که به مرده گردی افتاده و به عنوان یک لینکدانی درجه دو بدون محتوای مفید هنوز در فضای وب راه میرود.

راستی نمیدانم دقت کرده اید یا نه، اما جالب است که برخی، مثل ابراهیم نبوی، دارند از شهرت خودشان مستقیما مایه میگذارند و هرروز لینک میفرستند تا بالاترین را از این گرداب هائل نجات دهند، اما به نظرم با توجه به شناخته شده بودن خطوط و ماهیت سیاسی کسانی مثل جناب نبوی، در واقع این کارهایشان نه تنها نخواهد توانست بالاترین را از مرگ مغزی نجات دهد، بلکه بدتر ماهیت واقعی اتفاقات اخیر را هم روشنتر میکند، ضمن اینکه با این تلاشها امثال ایشان دارند به این ترتیب مایه مردمی ناچیزی که برایشان مانده را هم مجانی به باد میدهند، کما اینکه همین الان میتوانید بروید و لینکهای خود ایشان را ببینید (اینجا) که چطور هیچکس حتی در همان بالاترین هم دیگر جدی نمیگیرد متن و حرفهای ایشان را. . . ای دو صد حیف که آن دولت بیدار گذشت.

اما اتفاق دوم هم، که عرض کردم به هر حال روی دیگر سکهٔ مرگ مغزی بالاترین است، همان به عرصه آمدن دو سه وبسایت جدید است، یعنی وبسایت آزادگی، وبسایت روزنا.مه، و وبسایت ریشه ها. همانطور که دوستان بهتر از من میدانند، این سایتها هرسه ادعا دارند جایگزینهای مناسبی برای بالاترین میباشند، اگرچه شباهتها و تفاوتهای آنان برای من هنوز چندان مشخص نیست (و دوستانی که آشنائی پیدا کرده اند اگر شرح بدهند مفید خواهد بود برای همه مان)، و گرچه هنوز من یکی که قادر به توصیه یا دفاع خاصی از هیچکدامشان نیستم، چرا که هیچکدامشان هنوز صفت «شفافیت» را نتوانسته اند در عمل پیاده کنند، و خوب صحبت از حقوق بشر و آزادی و شفافیت و غیره در حرف هم که به هر حال کار سختی نیست. اما به هر حال اینها آمده اند به صحنه و خیلی هم خوب است که آمده اند.

طبعا این اتفاقات چند روزه اخیر، یعنی مرگ نهائی بالاترین و ظهور سایتهای جدید مدعی جایگزینی، علاوه بر جنبه های مختلفی که دارند از یک جهت خاص دیگر هم برای ما، یعنی کسانی که قرار گذاشته بودیم کمک کنیم و در یک برنامه دراز مدت تر محیط جایگزینی ایجاد کنیم مهم هستند، و آن همان سئوالی است که در تیتر عرض کردم میخواهم از دوستان بپرسم، که نظر شما چیست، آیا معتقدید با ورود این سه سایت (که از یک جهت به رقابت با یکدیگر و با سایتهای قبلی مثل دنباله و بالاترین پرداخته اند، و از جهت دیگر هرسه آنان «آزادی بیان» و رهائی از زنجیرهای مرگباری که موجب سقوط «بالاترین» شد را به عنوان یکی از اصول اساسی خود اعلام کرده اند، اگرچه باز تاکید میکنم تا این لحظه هیچ شاهد عملی بر شفافیت هیچیک از آنها وجود ندارد و حتی در مورد اطمینان کردن امنیتی به آنها نیز هنوز برای قضاوت بسیار زود است) اکنون دیگر نیازی به ادامه طرح بررسی زوایای محیط مناسب وجود ندارد، یا فکر میکنید هنوز لازم است آن گروه از دوستان که اعلام علاقه و آمادگی کرده بودند گرد هم آیند و طرح گسترده تری را تعقیب کنند؟

البته اجازه بدهید تا محض خاطر شفافیت نظر شخصی خودم را هم عرض کنم خدمت شما، گرچه نظری نهائی نیست و فعلا بیشتر به شکل یک سئوال در ذهنم است، و آن اینکه دارم فکر میکنم با توجه به تلاشی که عده زیادی از دوستان نشان داده اند و سایتهائی که به راه انداخته اند شاید بد نباشد تا مدت زمانی را کنار بگذاریم تا این سایتها شانسی برای فعالیت پیدا کنند و به قول معروف بگذاریم صالح و طالح متاع خود را بنمایند و ببینیم چه قبول خواهد افتاد و که در نظر خواهد آمد. به عبارت دیگر چه بسا از یک طرف تروما و تکان ناشی از مرگ زشت و سریع بالاترین و از طرف دیگر دینامیسم جدیدی که از رقابت آزاد این سایتها برای جلب افکار و عقاید و محتوا زاده خواهد شد به اندازه کافی موثر بوده باشد که همین سی مرغ و فضای مختلط چند صدائی که جای منوپولی قبلی را دارد میگیرد، خود همان سیمرغ و محیط چند صدائی باشد که ما بنا بود پیدا کنیم؟