۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه
دهن کجی چهل میلیارد دلاری چین به مردم ایران و جامعه جهانی
به گزارش خبرگزاری های مختلف، از جمله آژانس فرانس پرس، از قول مسئولان دولت کودتا، دولت چین معامله ای با جمهوری اسلامی منعقد کرده است که طبق آن بیش از 40,000,000,000 دلار در بخش نفت و گاز جمهوری اسلامی سرمایه گذاری خواهد کرد.
خبرگزاری مهر در همین رابطه از اجرای حدود 40 میلیارد دلار طرحهای مختلف نفت و گاز ایران توسط شرکتهای چینی و آغاز قریب الوقوع دور جدید مذاکرات نفتی تهران-پکن، و افزایش تجارت و مبادلات نفتی با این کشورخبر داده است.
مهر از قول حسین نقره کارشیرازی، معاون امور بین الملل و بازرگانی وزیر نفت دولت کودتا گزارش میدهد که «حجم مشارکت شرکتهای مختلف چینی در صنایع بالادستی نفت و گاز ایران در حدود 29 میلیارد دلاراست، و در بخش صنایع پایین دستی نفت، گاز، پتروشیمی، پالایشگاه سازی و خطوط لوله نفت و گاز نیز در شرایط فعلی حدود 10 میلیارد دلار پروژه توسط چین در حال انجام است.»
فرانس پرس همچنین مینویسد که در سالهای اخیر چین به سرعت به پر کردن خلا ناشی از تحریمهای ایران توسط شرکت های بین المللی، بخصوص در زمینه انرژی پرداخته است.
در حالیکه تا پانزده سال پیش میزان روابط جمهوری اسلامی با چین با رقمی در حدود چهارصد میلیون دلار تقریبا ناموجود محسوب میگشت، تنها در سه سال گذشته این روابط در حدود شش میلیارد دلار افزایش یافته تا میزان کنونی بالای بیست و یک میلیارد دلار برسد.
۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه
مسئولان پس از بررسی نفتکش ژاپنی: احتمالا با یک مین یا یک زیر دریائی برخورد کرده است
به گزارش بخش خبری «ژاپن زنده» معتلق به نشریه «وال استریت ژورنال»، متخصصین که هنوز به تحقیقات خود برای یافتن دلیل انفجاری که منجر به آتش سوزی و ساقط شدن یک کشتی نفتکش ژاپنی در منطقهٔ تنگه هرمز شد ادامه میدهند، امروز اعلام کرده اند که با توجه به شواهدی که تاکنون بررسی کرده اند احتمال میدهند که انفجار مذکور ناشی از برخورد کشتی ژاپنی با یک مین دریائی و یا یک زیردریائی بوده باشد. این در حالی است که مسئولان و مطبوعات جمهوری اسلامی و امارات پس از انتشار خبر انفجار ابتدا به سرعت اعلام کردند که انفجاری فوق در نتیجهٔ یک زلزله بوده است، و سپس گفتند که یک موج سرگردان عامل انفجار بوده است.
۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه
تاملی بر عکس العمل شتابزدهٔ رسانه های جمهوری اسلامی به انفجار نفتکش ژاپنی
در حالی که خبر انفجار و آتش سوزی ناشی از آن در نفتکش ژاپنی «M. Star» به سرعت در تمام رسانه های دنیا پخش شد، یک جنبه بسیار جالب این حکایت که ظاهرا مورد توجه قرار نگرفته است از این قرار است: در حالی که رسانه های جهانی، از جمله رسانه های خبری تجارت دریائی بین المللی مثل Fairplay یا Safety at Sea، و نیز خود دولت ژاپن که صاحب کشتی باشد تاکید میکردند که امکان و شواهد زیادی برای دخالت تروریسم در این داستان وجود دارد، و هنوز هم حرفشان را پس نگرفته اند (مقامات و متخصصین در حال حاضر مشغول بررسی انفجار فوق هستند)، تمام رسانه های دولتی جمهوری اسلامی از همان دقایق اول بسیج شدند تا اصرار کنند که اولا حمله تروریستی انجام نگرفته است و ثانیا در آبهای ایران هم نبوده (مثلا اینجا ، یا اینجا، یا اینجا یا اینجا یا اینجا).
و حتما اگر خبرها را دنبال کرده اید (یا اگر همین لینکهائی که عرض شد را نگاه کنید) دیده اید که اولین استدلالات آنها تا چه حد عجیب و غریب بود، به این ترتیب که اعلام کردند زلزله ای موجب این انفجار شده است، و بعد از آنکه با اعتراضات و ناباوری مردم و نیز اعلام منابع علمی مبنی بر عدم ثبت هرنوع زلزله ای در منطقه روبرو شدند داستان را به این تغییر دادند که یک «موج عجیب» (freak wave) که کسی هنوز نمیداند چطور تولید شده است به کشتی خورده و آن را منفجر کرده است (مثلا اینجا)!
در هر حال اصل حکایت و دلیل انفجار احتمالا به زودی روشن خواهد شد، اما مسئله اصلی این بحث آن نیست. سئوالی که باید پرسید این است که واقعا این اصرار و تلاش عاجزانهٔ رسانه های جمهوری اسلامی چه چیز را نشان میدهد به جز اهمیت بسیار بسیار زیاد «احساس امنیت» در خلیج فارس برای جمهوری اسلامی، و هراس شدید آنها از وجود یا حتی اندیشهٔ وجود ناامنی (مثلا تروریسم، یا دزدان دریائی، چه برسد به جنگ و برخورد نظامی) در منطقه خلیج فارس؟
به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی که چپ و راست «شاخ و شانه» میکشد و رجز میخواند که خلیج فارس را قرق میکنم و تنگه هرمز را میبندم و چه میکنم و چه میکنم، الان که کوچکترین وضعیت امنیتی در خلیج فارس اتفاق افتاده است واقعیت درونی خودش را اینطور نمایان میکند که مثل «موش ترسیده» حتی از کوچکترین خبری که تلویحی از عدم امنیت در خلیج فارس داشته باشد هراسناک است و سعی میکند آنرا سریع رفع و رفو کند . . .
به قول خدا، وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَات - و همانا برای تو نشانه های روشنی فرستادیم!
۱۳۸۹ مرداد ۵, سهشنبه
سید محمود ا.ن: امريکا چون 30 سال است با ما رابطه ندارد ناراحت است و ميخواهد اروپاييهاي بيچاره را هم به همين سرنوشت دچار کند
آقای دکتر سید محمود ا.ن رئیس دولت کودتا در یک مصاحبه اختصاصی با «پرس تی وی»، رسانه انگلیسی زبان حکومت جمهوری اسلامی، طبق معمول بیانات منحصر به فردی ایراد کردند. فرازهائی برگزیده از بیانات ایشان که در بخش فارسی پرس تی وی نیز منتشر گردیده است را در زیر میخوانید:
آن چيزي که رئيس جمهور روسيه ميگويد، آشکارا خلاف منافع اين کشور است . . . اين مسأله جديدي است، و البته پيش از آنکه به ضرر ما باشد به ضرر روسيه است.
فرض کنيد اين چهار قطعنامه سه تا صفر هم بيايد جلوش و چند سال ديگر بگويند که ما چهار هزارمين قطعنامه را عليه ايران صادر کرديم . اين مسأله تقريبا تبديل به يک لطيفه شده است . . . بالاخره آنقدر قطعنامه صادر ميکنند که اينها هم از تاريخ خارج شوند . . . اينها وقتشان در اين هتل تمام شده است، اينها بايد ساکهايشان را جمع کنند و بروند و البته در حال رفتن هستند . . . اصلا با صدور قطعنامه اين معادله عوض نخواهد شد. مانند اين است که يک رودخانه عظيمي که در هر ثانيه هزار تا دو هزار متر معکب آب را منتقل ميکند را بخواهيد با يک کاميون خاک يا زباله جلوي اين جريان عظيم و زلال آب را بگيريم هر کس اين موضوع را ببيند ميخندد. مسخره است که شما بخواهيد با يک کاميون زباله جلوي رودخانه زلال را بگيريد . . . فرض کنيد يک کاميون زباله هم جلوي درب خانه ايرانيها ريختيد . . .
آنها در حقيقت خودشان را تحريم ميکنند. دولت امريکا چون 30 سال است که با ما رابطه اقتصادي ندارد، ناراحت است و ميخواهد اين اروپاييهاي بيچاره را هم به همين سرنوشت دچار کند. فرض کنيم اروپاييها هم به ما جنس نفروشند، چي ميشود؟ واقعا چه اتفاقي ميافتد؟
اين ادبيات تحريم براي آدمهاي شکستخورده و ضعيف است.
من گفتم چهار هزار قطعنامه، اينها سه تا قطعنامه صادر کرده بودند و براي فرار از آنها چهارمين قطعنامه را عليه ايران صادر کردند و براي فرار از اين قطعنامه پنجمين قطعنامه را صادر خواهند کرد. خب سه تا قطعنامه اول که اثري نکرد قطعنامه چهارم هم اثر نخواهد کرد، بعدش چي کار ميخواهند بکنند؟
فکر ميکنند با تکرار موضوع جنگ عدهاي در ايران ميترسند البته به شما بگويم که اين مسأله را با برخيها هماهنگ کردند و من در آينده خواهم گفت. با برخيها که فکرشان مثل خود آنهاست، هماهنگ کردند که ما از اين طرف ميگوييم و شما هم از آنطرف بگوييد، سرو صدا ميکنيم، شلوغ ميکنيم تا ملت ايران بترسند . . . تاکيد ميکنم که ملت ايران از هيچ چيز نميترسد، شما که کاري نميتوانيد انجام دهيد، فقط حنجرههايتان را تحت فشار قرار ميدهيد!
پرس تيوي: آقاي رئيس جمهور، شما معتقديد که حتي اگر چهار قطعنامه کنوني به چهار هزار قطعنامه برسد، اصلا مهم نيست. ميتوانيد صادقانه بگوييد که اين تحريمها هيچ تاثيري ندارد و ضرري به دولت و ملت ايران وارد نميکند. در صورتيکه هواپيماهاي ايراني نميتوانند در آنجا سوختي دريافت کنند. ميتوانيد در اين رابطه توضيح دهيد؟
احمدينژاد: چرا اين مسأله خيلي تاثير دارد و سرعت پيشرفت ملت ايران را چند برابر ميکند. اثر ديگرش اين است که آنها را محروم ميکند.
ما نگراني نداريم ! ايران را با بنزين تحريم ميکنند؛ اينها نميفهمند چه ميگويند؛ کشوري که توليدکننده نفت است، اين کشور را به محدوديت صادرات بنزين تهديد ميکنيد؟! ما روزي 4 ميليون بشکه نفت توليد ميکنيم ، دهها پالايشگاه داريم با يک تغيير در خط توليد روزي 20 ميليون به توليد بنزينمان اضافه خواهد شد. الان اين کار را انجام نميدهيم چون که کالايي ديگر توليد ميکنيم که قيمتش از بنزين بالاتر است. خب اگر شما صادرات بنزين به ايران را متوقف کنيد، ما توليدمان را تغيير ميدهيم ! . . . ما که خودمان توليدکننده هستيم. اينها اصلا متوجه نميشوند! اينها توي يک فضاي بسته يا اتاقي نشستهاند و ديوارهايش را نقشه دنيا زدهاند و فکر ميکنند که دنيا را ميبينند. به ديوارهاي اين اتاق نقشه دنيا را چسباندهاند و فکر ميکنند که دنيا را ميبينند. ما ميگوييم اين ديوار را بشکنيد و بياييد بيرون، هواي آزاد تنفس کنيد !
ما فکر ميکنيم تماشاچي اين سناريو فقط خود امريکا و متحدانش هستند. يعني کسي در دنيا پول نميدهد که برود و اين نمايشنامه را ببيند و تاثيري هم نخواهد داشت. واقعا تاثيري ندارد. راه، غلط است. راهي که انتخاب کردهاند، غلط است. ببينيد اگر کسي مسيري را انتخاب کند که برود ته دره، هرچه قدر با سرعت بيشتري برود، بيشتر به انتهاي دره نزديک ميشود و از اين مسير به قله نميرسد. اشتباه اينها اين است که ما هرچه ميگوييم مسيرتان اشتباه است، نميفهمند.
پرس تيوي: در اظهارات اخير شما يک سناريويي اخيرا توسط امريکا مطرح شده که در آن سناريو اقدامات احتمالي امريکا عليه ايران و متحدانش در منطقه است. در اين رابطه اگر مطلبي داريد، بفرماييد.
احمدينژاد: ما الان اطلاعات دقيقي داريم که امريکاييها يک سناريويي نوشتهاند که جنگ تبليغاتي سنگيني عليه ايران راه اندازند و اين حرفهايي که رئيس جمهور روسيه زد، در واقع آگهي پخش آن نمايش است.
در اين سناريو به گستردگي وارد ميشوند و برخي از افرادي را که دزديدهاند و به امريکا بردهاند و حرفهايي از آنها کشيدهاند و اين به تصور خودشان يک نمايشنامه کامل است. شروع ميکنند به جنگ سنگين تبليغاتي و افراد مختلف پشت سرهم حرف ميزنند و بعدش هم برخي از کشورهاي منطقه را مورد هجوم قرار بدهند براي اينکه ما را تحت فشار قرار دهند. اين کليت اين سناريوست. همچنين با برخيها در منطقه ما هماهنگي کردهاند، با برخيها در داخل کشور هماهنگ کردهاند و اين مسأله را کليد زدهاند.
اظهارات اخير رئيس جمهور روسيه که ايران در حال دستيابي به فنآوريهايي است که به ساخت بمب نزديک ميشود، اين در واقع کليد زدن اين سناريو بود . . .
پرس تيوي: شما ابتدا ميگوييد که اينها تبليغاتي بيش نيست و از سناريوي احتمالي سخن به ميان ميآوريد، اما اگر چنين چيزي پيش آيد ممکن است برخي از دولتهاي منطقه مورد حمله قرار گيرند.
احمدينژاد: بله اين تبليغات عليه ماست! همانطور که گفتم يک تبليغات سنگين عليه ايران است و برخي از کشورهاي منطقه را تحت هجوم قرار بدهند. اين تبليغات عليه ماست !
۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه
سازگارا: خمینی غلطِ زیادی کرده...
کلیپ گویاست و بی نیاز به شرح. سازگارا در مصاحبه ای با چالنگی در باره حرفی که خمینی در مورد پیغمبر اسلام زده بود میگوید، «خمینی یه بار حرف بسیار زشتی زد، در واقع غلطِ زیادی کرد . . . این حرف به ایشون نیومده بود که در مورد پیغمبرا قضاوت بکنه»
این را مدتی پیش ضبط کرده بودم، اما به نصیحت برخی دوستان منتشر نکردم. اما به نظرم الان دیگر به جائی رسیده ایم که مسئله ای نباشد . . .
۱۳۸۹ تیر ۲۹, سهشنبه
هر روز که میگذرد بیشتر قانع میشوم که مردم ایران به تنهائی قادر به سرنگون کردن این دولت نیستند
هانا آرنت (یا فرم صحیحترش، حنه آرندت - Hannah Arendt) در بخشهای پایانی کتاب مشهور خود به نام «ریشه های تمامیت طلبی - The Origins of Totalitarianism» مینویسد:
و این دقیقا همین نکته آخر است که موجب شده است این متن را بنویسم: این اندیشهٔ روز افزون که سرشت و فرم حکومت فعلی به نحوی است که مردم ایران، سبز یا هر رنگ دیگری هم که بشوند، قادر نیستند قدرت را از دست این گروه خارج کنند.
آنچه مسلم است این است که این حکومت فعلی تمام خصیصه های یک حکومت توتالیتر عمیقا ایدئولوژیک را کسب کرده است، و آنچه با گذشت هر روز واضح تر میشود این است که حکومت علاقه مفرطی به بستن در قفس و مطلق کردن تسلط خود بر جامعه را دارد و در حال برداشتن قدمهای جدی در این مسیر میباشد. از این جمله اند زمزمه های جامعه تک حزبی، تلاش بیش از پیش برای محدود کردن کامل صحنه اطلاع رسانی و تفکر انتقادی از طریق بستن و کنترل بسیار نزدیک رسانه های غیر دولتی همچون روزنامه ها، مجلات و کتابها و نیز دیگر رسانه های داخلی از قبیل وبلاگها و سایتهای خبری و تحلیلی، ایجاد اخلال جدی در مسیر اطلاع رسانی خارجی از طریق پائین آوردن تا حد امکان سرعت اینترنت در کنار استفاده گسترده از فیلترینگ، و ایجاد امواج رادیوئی برای جلوگیری از کار کانال های ماهواره ای با اشراف به این که این امواج به احتمال قریب به یقین موجب انواع اختلالات فیزیولوژیک در شهروندانی که در معرض آنها هستند نیز خواهد شد، و انواع و اقسام روشهای دیگر ارعاب و کنترل فکری و روانی جامعه، از جمله استفاده از اوباش به نحوه ای سیستماتیک و یا قتل، شکنجه، تجاوز و زندان منتقدین و مخالفینی که سکوت اختیار نکرده اند. و در کنار اینها مشخصات دقیق دیگری از حکومت های خطرناک توتالیتر از قبیل ایجاد کالت های پرستش شخصیت در میان هواداران و تلاش برای گستردن این تفکر از طریق رسانه های دولتی (گزارشات اخیر در مورد ارتباط مستقیم محمود احمدی نژاد با «امام زمان» و یا اعلام حرام بودن عدم تبعیت از سید علی خامنه ای نمونه هائی روشنتر از آن هستند که نیاز به شرح باشد)، و یا آغاز پروژه های گسترده برای «تولید» تصویرهای خاصی از تاریخ و هویت کشور و نیز تولید روش و پرسپکتیوهای متفاوت و غیر معمولی از علوم، بخصوص علوم انسانی .
به عبارت دیگر، تمام شواهد دال بر این هستند که صاحبان فعلی قدرت در جمهوری اسلامی خیزش نهائی خود را آغاز کرده اند، خیزشی که اولین گام آن «تسلط مطلق» بر جامعه ایران، و دومین گام آن عبارت از پروژه هذیان گونهٔ تسلط بر دنیا و ایجاد یک حکومت جهانی (به رهبری مهدی) میباشد.
شاید دیوانه وار و غیر ممکن بودن رویاهای صاحبان قدرت فعلی در نظر بسیاری از ما دلیل خوبی برای جدی نگرفتن آنان باشد، اما هرگاه این رویاها و سخنان آنان را را در کنار مراحل عملی و قدمهای علنی و واقعی که در همین پنج ساله اخیر توسط این افراد در جهت رادیکال کردن شیوه و عملکرد حکومت اسلامی در ایران قرار دهیم نه تنها واضح میگردد که بایستی اینها را جدی گرفت، بلکه بدتر از آن، این تفکر ترسناک به ذهن میرسد که حتی امروز هم برای جلوگیری از تمام تخریبها و خونریزی هائی که این حکومت بدون شک قبل از نابودی خود موجب خواهد شد کمی دیر است.
واقعیت تلخ و ترسناکی که حتی خود من نیز تا امروز به دلایل مختلف سعی کرده ام از آن روی بگردانم و انکار کنم این است که مردم ایران به تنهائی قادر به سرنگون کردن این رژیم و آزاد کردن کشور از بندهای عنکبوتی وی نیستند، و اینکه چنین امکانی در آینده ای نزدیک میسر گردد نیز تقریبا غیر ممکن مینماید. این حقیقتی بسیار تلخ است، و درست همانطور که بسیاری از متفکران و آزاد اندیشان در آلمان در دهه چهارم قرن بیستم به دلایل زیادی حاضر به اعتراف و قبول چنین واقعیتی نبودند، من و بسیاری دیگر از ایرانیان داخل و خارج از کشور نیز اعتراف به چنین واقعیت تلخی را بسیار مشکل میابیم. اما مسئله اینجاست که از سوی دیگر جنبه های اخلاقی این مسئله بسیار پیچیده تر از منطق ساده ای همچون حفظ و صیانت از تمامیت ارضی کشور میباشند، نه تنها به این دلیل که این حکومت در واقع نوعی بیماری حاد است که قابل درمان توسط خود «وطن» نیست، بلکه از آن مهمتر اینکه درست همانطور که در مورد هیتلر و مردم آلمان نیز صدق میکرد، مسئله و مسئولیت ما در مقابل جمهوری اسلامی متاسفانه از حیطهٔ کشور و مرزهای ایران فراتر میرود، آنهم به دو دلیل بسیار عمده و ساده: دلیل اول اینکه «ایران»، یک جزیره دور افتاده نیست و در جامعه جهانی امروز که مشخصه اساسی آن «دهکده جهانی» بودن شده است واقعیات «درونی» ایران و مردمش نمیتواند بی ربط به کشورهای دیگر و جهان شناخته شود، و دلیل دوم اینکه این حکومت (لااقل در فرم مصباحی-احمدی نژادیش) قصد و رویایش به درون مرزهای ایران محدود نیست، و هدفش «جهانی» است.
بحث آرنت گسترده است و طولانی، و من توصیه میکنم دوستانی که علاقه مند به دقت در روش و کارکرد سیستمهای توتالیتر هستند حتما آرنت را بخوانند. اما یک نکته ساده ای از بحث او را من میخواستم اینجا اشاره کنم، و آن اینکه تاریخ نشان داده است که حکومتهای تمامیت خواهی مثل آنچه که امروز بر خاک ایران خیمه زده است، در صورتی که قادر و آماده باشد تا از سه زاویهٔ ایدئولوژی، دروغ، و زور عریان استفاده کند این امکان را خواهد داشت که به تسلط بر مردم کشور تا مدت نامحدودی ادامه بدهد.تنها اوباش و خواص هستند که ممکن است مستقیما جذب حرکت توتالیتری (تمامیت خواهی) بشوند، توده مردم را تنها میتوان از طریق تبلیغات و دروغ قانع کرد . . . این را مدتهاست دانسته ایم که در حکومتهای توتالیتر تبلیغات (propaganda) و ایجاد رعب و وحشت (terror) برای خفه کردن مخالفان دو روی یک سکه هستند (p. 341) . . . تبلیغات دروغ در واقع بخشی از «جنگ روانی» دولتهای توتالیتر است، اما ایجاد رعب فراتر از آن میرود. استفاده از حربهٔ وحشت حتی پس از مسلط شدن حکومت توتالیتر و رسیدن وی به اهداف روانی خود نیز ادامه میابد (p. 344) . . . حکومتهای توتالیتر از هر نوع ایدئولوژی، سنت ملی و یا تفکر دینی که برخاسته باشند، همیشه «طبقات» را به «توده ها» مبدل میکنند، و تکیه گاه قدرت را از ارتش [مقابله با قدرتهای خارجی] به پلیس [مقابله با قدرت مردم].
و این دقیقا همین نکته آخر است که موجب شده است این متن را بنویسم: این اندیشهٔ روز افزون که سرشت و فرم حکومت فعلی به نحوی است که مردم ایران، سبز یا هر رنگ دیگری هم که بشوند، قادر نیستند قدرت را از دست این گروه خارج کنند.
آنچه مسلم است این است که این حکومت فعلی تمام خصیصه های یک حکومت توتالیتر عمیقا ایدئولوژیک را کسب کرده است، و آنچه با گذشت هر روز واضح تر میشود این است که حکومت علاقه مفرطی به بستن در قفس و مطلق کردن تسلط خود بر جامعه را دارد و در حال برداشتن قدمهای جدی در این مسیر میباشد. از این جمله اند زمزمه های جامعه تک حزبی، تلاش بیش از پیش برای محدود کردن کامل صحنه اطلاع رسانی و تفکر انتقادی از طریق بستن و کنترل بسیار نزدیک رسانه های غیر دولتی همچون روزنامه ها، مجلات و کتابها و نیز دیگر رسانه های داخلی از قبیل وبلاگها و سایتهای خبری و تحلیلی، ایجاد اخلال جدی در مسیر اطلاع رسانی خارجی از طریق پائین آوردن تا حد امکان سرعت اینترنت در کنار استفاده گسترده از فیلترینگ، و ایجاد امواج رادیوئی برای جلوگیری از کار کانال های ماهواره ای با اشراف به این که این امواج به احتمال قریب به یقین موجب انواع اختلالات فیزیولوژیک در شهروندانی که در معرض آنها هستند نیز خواهد شد، و انواع و اقسام روشهای دیگر ارعاب و کنترل فکری و روانی جامعه، از جمله استفاده از اوباش به نحوه ای سیستماتیک و یا قتل، شکنجه، تجاوز و زندان منتقدین و مخالفینی که سکوت اختیار نکرده اند. و در کنار اینها مشخصات دقیق دیگری از حکومت های خطرناک توتالیتر از قبیل ایجاد کالت های پرستش شخصیت در میان هواداران و تلاش برای گستردن این تفکر از طریق رسانه های دولتی (گزارشات اخیر در مورد ارتباط مستقیم محمود احمدی نژاد با «امام زمان» و یا اعلام حرام بودن عدم تبعیت از سید علی خامنه ای نمونه هائی روشنتر از آن هستند که نیاز به شرح باشد)، و یا آغاز پروژه های گسترده برای «تولید» تصویرهای خاصی از تاریخ و هویت کشور و نیز تولید روش و پرسپکتیوهای متفاوت و غیر معمولی از علوم، بخصوص علوم انسانی .
به عبارت دیگر، تمام شواهد دال بر این هستند که صاحبان فعلی قدرت در جمهوری اسلامی خیزش نهائی خود را آغاز کرده اند، خیزشی که اولین گام آن «تسلط مطلق» بر جامعه ایران، و دومین گام آن عبارت از پروژه هذیان گونهٔ تسلط بر دنیا و ایجاد یک حکومت جهانی (به رهبری مهدی) میباشد.
شاید دیوانه وار و غیر ممکن بودن رویاهای صاحبان قدرت فعلی در نظر بسیاری از ما دلیل خوبی برای جدی نگرفتن آنان باشد، اما هرگاه این رویاها و سخنان آنان را را در کنار مراحل عملی و قدمهای علنی و واقعی که در همین پنج ساله اخیر توسط این افراد در جهت رادیکال کردن شیوه و عملکرد حکومت اسلامی در ایران قرار دهیم نه تنها واضح میگردد که بایستی اینها را جدی گرفت، بلکه بدتر از آن، این تفکر ترسناک به ذهن میرسد که حتی امروز هم برای جلوگیری از تمام تخریبها و خونریزی هائی که این حکومت بدون شک قبل از نابودی خود موجب خواهد شد کمی دیر است.
واقعیت تلخ و ترسناکی که حتی خود من نیز تا امروز به دلایل مختلف سعی کرده ام از آن روی بگردانم و انکار کنم این است که مردم ایران به تنهائی قادر به سرنگون کردن این رژیم و آزاد کردن کشور از بندهای عنکبوتی وی نیستند، و اینکه چنین امکانی در آینده ای نزدیک میسر گردد نیز تقریبا غیر ممکن مینماید. این حقیقتی بسیار تلخ است، و درست همانطور که بسیاری از متفکران و آزاد اندیشان در آلمان در دهه چهارم قرن بیستم به دلایل زیادی حاضر به اعتراف و قبول چنین واقعیتی نبودند، من و بسیاری دیگر از ایرانیان داخل و خارج از کشور نیز اعتراف به چنین واقعیت تلخی را بسیار مشکل میابیم. اما مسئله اینجاست که از سوی دیگر جنبه های اخلاقی این مسئله بسیار پیچیده تر از منطق ساده ای همچون حفظ و صیانت از تمامیت ارضی کشور میباشند، نه تنها به این دلیل که این حکومت در واقع نوعی بیماری حاد است که قابل درمان توسط خود «وطن» نیست، بلکه از آن مهمتر اینکه درست همانطور که در مورد هیتلر و مردم آلمان نیز صدق میکرد، مسئله و مسئولیت ما در مقابل جمهوری اسلامی متاسفانه از حیطهٔ کشور و مرزهای ایران فراتر میرود، آنهم به دو دلیل بسیار عمده و ساده: دلیل اول اینکه «ایران»، یک جزیره دور افتاده نیست و در جامعه جهانی امروز که مشخصه اساسی آن «دهکده جهانی» بودن شده است واقعیات «درونی» ایران و مردمش نمیتواند بی ربط به کشورهای دیگر و جهان شناخته شود، و دلیل دوم اینکه این حکومت (لااقل در فرم مصباحی-احمدی نژادیش) قصد و رویایش به درون مرزهای ایران محدود نیست، و هدفش «جهانی» است.
۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه
هاآرتص: خطر یک دولت واحد متشکل از فلسطینیها و یهودی ها از خطر ایران هسته ای بیشتر است
روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی از قول «آلون پینکاس - Alon Pinkas» سیاستمدار و تحلیلگر و سر کنسول سابق اسرائیل در نیو یورک مینویسد، «یک ایران اتمی به معنای پایان اسرائیل نخواهد بود، اما ایجاد یک دولت واحد دو ملیتی به معنای پایان اسرائیل خواهد بود.»
طبق این گزارش آقای پینکاس، که روز چهارشنبه در جمع اعضای شورای «اسرائیل، انگلیس و کشورهای مشترک المنافع» در تل آویو سخن میگفت، همچنین گفت، «ما سالهاست هنوز در ذهنیت جنگ شش روزه زندگی میکنیم. ما خوب میدانیم که نمیتوانیم در ساحل غربی بمانیم بلکه فقط یک وضعیت موقت طولانی را ایجاد کرده ایم،» و اضافه کرد، «در حال رسیدن به نقطه ای هستیم که این بن بست به شکلی است فقط به نفع فلسطینیها خواهد بود. راه حل دو-دولتی دارد غیر ممکن، غیر عملی میشود»
هاآرتص سپس مینویسد، «پینکاس معتقد است که اگر روند صلح با فوریت به جریان نیافتد، آنوقت فلسطینی ها ممکن است متمایل بشوند به ایجاد یک دولت واحد دو ملیتی و سپس در آن سیستم طالب حق رای هم خواهند شد. اگر اسرائیل فلسطینیها را در خوب بپذیرد و اجازه رای دادن به آنها بدهد، این کار هویت اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی را متزلزل خواهد کرد و پینکاس معتقد است چنین وضعیتی خطری بسیار بزرگتر از یک ایران اتمی برای اسرائیل یهودی خواهد بود.»
مقاله هاآرتص در ادامه از قول آلون پینکاس مینویسد، «امروز دیگر هیچکس اسرائیل را جدی نمیگیرد. دیگر هیچکس به گفتمان اسرائیلی گوش فرا نمیدهد. دنیا اسرائیل را به عنوان آخرین دولت استعمارگر، و به عنوان اشغالگران فلسطین میشناسد»
۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه
یک دیدگاه، دو عکس، و لحظه ای تامل ...
خمینی: « رهبر من آن طفل دوازده ساله اي است که با نارنجک خود رازير تانک دشمن انداخت و آنرا منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.»
هذیان وزیر نفت دولت کودتا: ایران در دو سه سال آینده از بزرگترین صادر کننده های بنزین دنیا خواهد شد
نه زیاد مینویسم و نه نیازی هست به گفتن بیش از این که جناب مسعود میرکاظمی، وزیر نفت دولت کودتای جمهوری اسلامی، در آغاز یکی از سنگین ترین تحریم هائی که جمهوری اسلامی در عمر کوتاه پر خشونتش بر ملت ایران آوار کرده است، و بخصوص درست در آغاز محدود شدن شدید دسترسی مردم به بنزین و کمبود و بالارفتن قیمت آن، اعلام کرده که در دو تا سه سال آینده ایران قرار است به یکی از بزرگترین صادر کننده های بنزین در دنیا تبدیل شود!
میرکاظمی که در حال حاضر در روسیه به سر میبرد در مصاحبه ای با شبکهٔ عربی تلویزیون روسیه (روسیا الیوم) گفت، «باور من این است که در طی دو یا سه سال آینده ما یکی از بزرگترین صادر کننده های بنزین در منطقه و در جهان خواهیم شد.»
منبع خبر: خبرگزاری دولتی روسیه، ریا نووستی.
۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه
جاسوس نفوذی «سیا» در سپاه پاسداران: یا جدا به مردم ایران کمک کنید تا رژیم را سرنگون کنند، یا به ایران حمله کنید
آقای رضا کهلیلی (اسم مستعار است) که سالها به عنوان جاسوس سازمان سیا در سپاه پاسداران خدمت کرده است روز جمعه گذشته در جلسه ای که توسط «انستیتوی واشنگتن برای سیاستگذاری در خاور نزدیک» یکی از اتاقهای فکر مهم سیاستگزاری امریکا برگزار شده بود شرکت کرد، و پس از ایراد سخنانی به سئوالهای حاضرین که به نمایندگی از خبرگزاری های مختلف و نیز بخشهای مختلف نظامی، امنیتی و سیاسی دولت امریکا در سخنرانی وی شرکت کرده بودند پاسخ داد. بخشهای های زیر از متن پاسخهای وی به برخی از سئوالها گزیده شده اند، متن کامل صوتی مصاحبه آقای کهلیلی را در پائین صفحه میتوانید بشنوید.
دقیقه ۱۳، در پاسخ به سئوالی در مورد اینکه آیا ایران اگر صاحب بمب شود ممکن است از آن استفاده کند یا خیر:
حتی اینکه چنین سئوالی پرسیده میشود مرا حیرت زده میکند. اما به گمانم این به دلیل این است که ما به تفکر عقلانی و منطقی عادت داریم، و نمیتوانیم تفکرات غیر منطقی را درک کنیم. همین است که ما را درگیر و گیج کرده است در مقابله مان با طالبان، و نیز با جمهوری اسلامی. اجازه بدهید نظرم را برایتان بگویم، به عنوان کسی که با آنها در یک سنگر بوده، در یک کلاس شرکت کرده و به یک سخنرانی گوش داده، و میداند که چگونه میاندیشند. بگذآرید برایتان بگویم که به محض اینکه اینها دستشان به بمب هسته ای برسد -و توانش را هم دارند، چون پروژه های مخفی موازی مختلفی را در حال انجام هستند، مشغول تولید بمب و تکنولوژی موشکی هستند- آنوقت این یک رژیم مهدوی است، هیچ شکی نداشته باشید که آنها وحشتناک ترین عملیات انتحاری در تاریخ بشر را انجام خواهند داد. آنها به اسرائیل، پایتختهای اروپا و منطقه خلیج فارس در یک زمان حمله خواهند کرد، و سپس در پناهگاههای خودشان مخفی خواهند شد و منتظر خواهند شد تا مهدی از چاهی بیرون بیاید، بر اسب سفیدش بتازد، شمشیر را بکشد و باقیمانده کفار را به قتل برساند...
دقیقه ۲۷، در پاسخ به سئوالی در مورد دیپلماسی و تحریم و نوع تاثیر آن بر جمهوری اسلامی:
تحریم یک رویاست! عوض شدن رفتار اینها یک هذیان است! از خواب بیدار شوید! خواهش میکنم بیدار شوید! رفتاری عوض نخواهد شد. شما با انسانهای منطقی طرف نیستید. اینها ذهنیت خودشان را مستقیما از قرآن میگیرند، و قرآن به صراحت به آنان میگوید، «دشمنان شما از احمق ها هستند»! این آن چیزی است که راجع به شما میاندیشند. وقتی دست به سویشان دراز میکنید آنها این دست شما را به عنوان یک گام در جهت دوستی و محبت و صلح نمیبینند، بلکه آن را به عنوان حماقت شما تعبیر میکنند. پس کاری که بایستی همین امروز، و نه فردا، انجام بدهید این است (و این برای خودتان است، برای امنیت خودتان، برای بقای خودتان): همه کشورهای اروپائی باید تمام روابط دیپلماتیک را با جمهوری اسلامی قطع کنند، خطوط کشتیرانی و هواپیمائی را قطع کنند، جمهوری اسلامی رابه یک گوشه بکشانند. شکافها به سرعت پدیدار خواهد شد، موشها از کشتی بیرون خواهند پرید، و مردم شجاعت پیدا خواهند کرد و این دولت به سرعت سرنگون خواهد شد. غیر از این، تنها راه حل دیگر جنگ است. خوب، آیا میخواهید با ایرانی که بمب اتمی دارد وارد جنگ شوید، یا با ایرانی که بمب اتمی ندارد؟ به نفع شماست که که پیش از اینکه بمب اتمی به دست بیاورند با آنها بجنگید!
دقیقه ۳۲، پاسخ به سئوالی در مورد عکس العمل مردم ایران به حمله نظامی از سوی آمریکا:
این چیزی است که لابیست های ملا ها در واشنگتن مدتهاست سعی کرده اند به شما بباورانند، که اگر امریکا به ایران حمله کند مردم پشت سر رژیم جمع خواهند شد. اجازه بدهیم صریح بگویم به شما: مردم ایران دارند میمیرند، در خیابانها کتک میخورند که چرا آهسته راه رفته اند. مدل مویشان را به زور دارند به آنها تحمیل میکنند. این مردم آرزویشان این است که کسی آنها را از شر این رژیم خلاص کند. پس اگر قرار به حمله نظامی شد، من از شما جدا خواهش میکنم، خواهش میکنم ساختارهای شهری را نابود نکنید، مردم را به قتل نرسانید و بمبارانهای سنگین انجام ندهید. فقط مراکز سپاه را بمباران کنید، که ما نقشه دقیق تک تک آنها را هم به شما داده ایم. یک هفته بمباران سنگین کنید این مراکز را، و در عین حال هم به روشنی پشتیبانی خودتان از آزادی مردم ایران را اعلام کنید، و مردم خودشان باقی کار را انجام خواهند داد.
۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه
چرا نبایستی میرحسین موسوی را ترک گفت
شک ندارم با من موافق خواهید بود اگر بگویم که بهترین و مطمئن ترین روش برای ادامه بقای هر حرکت عمومی مثل جنبش مردمی اخیر در ایران پیدا کردن «کوچکترین مخرج مشترک» است در میان مطالبات افراد و گروههای تشکیل دهنده آن حرکت، یا همانی که به قول معروف «کف» خواستهای جنبش خوانده میشود.
پس اجازه بدهید حرف را از همین مقدمه ساده ای که عرض شد شروع کنیم، و سپس این فرض ساده را هم اضافه کنم که در حال حاضر کف مطالبات تمام گروههای شریک در جنبش سبز برکنار شدن دولت کودتائی به نمایندگی و ریاست محمود احمدی نژاد است، که گمان میکنم این هم فرض قابل قبولی باشد.
به عبارت دیگر، در حال حاضر تمام جبهه ها و تفکرات و مطالبات درگیر در جنبش سبز حد اقل یک خواستهٔ واحد و روشن مشترک دارند، و آن ابطال انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی، و برکناری محمود احمدی نژاد از مقام ریاست جمهوری ایران است.
آیا همین چند واقعیت کافی نیست که به ما خاطر نشان کند که آن دو جریانی که اخیرا، انگار انعکاس یکدیگر در یک آینه عجیب بوده باشند، از یک سوی آینه با محور کردن مطالباتی همچون نابودی جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم سکولار به جای آن، و از سوی دیگر آن با محور کردن اسلام و حکومت دینی و نفی و طرد سیستم سکولار و طالبانش، هر یک به نوبه خود مبلغ ایجاد محدودیت، دگر ستیزی و انشقاق در صفوف جنبش و «راندن» دیگران شده اند، اینها هردو اگر با حسن ظن نگاه کنیم در حال ارتکاب یک اشتباه بسیار بزرگ هستند، و اگر با سوء ظن نگاه کنیم در حال ارتکاب یک خیانت بسیار بزرگ به جنبش مردمی؟
اما واقعیت مهمی که به نظر میرسد کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد این است که این دو گروه هر دو در واقع میرحسین موسوی را ترک گفته اند، و جالبتر اینکه هردو گروه هم این کار را از طریق «مصادره» ذهنی آقای موسوی، و از طریق انتساب مواضع و گفتاری خاص به وی انجام داده اند، مواضع و گفتاری که هر داور بی طرفی به سرعت انصاف خواهد داد که نه تنها هرگز از سوی میر حسین موسوی بیان نگردیده اند، بلکه در واقع با بسیاری از موضع گیری ها و گفته های ایشان تا این لحظه منافات دارند. چه گروه اول، که به سخنگوئی از جنبش سبز و آقای موسوی برخواسته و خواستار طرد سکولاریست ها و غیر مذهبیون شده است، و چه گروه دوم، که اعلام کرده است جنبش سبز و میرحسین خواستار طرد بی دین ها و سکولارها از سیستم قدرت خواهد بود، هردو به وضوح این موضع گیری روشن آقای موسوی که وی بارها و بارها نیز تکرار کرده است را نادیده میگیرند، که میگوید «جنبش سبز از گوناگونی اندیشه ها استقبال می کند و همواره گفته ام این تکثر یک فرصت برای آینده ملت ماست.»
اجازه بدهید همانطور که عرض کردم این متن را کوتاه و ساده نگه دارم، و فقط با این نکته ختم کنم که در حال حاضر آقای میر حسین موسوی به دلایل بسیار زیادی بهترین، اگر نگوئیم تنها، فردی هستند که میتوانند نقش یک حبل و محور سمبلیک مشترک برای هماهنگ کردن قدرت گفتمانی تمام گروههای فکری پشتیبان جنبش سبز را ایفا کنند، حد اقل تا رسیدن به اولین مقصد این سفر طولانی، که مقصدی است که همه همراهان قافله هم خواهان رسیدن به آن هستند، یعنی سقوط دولت کودتائی، جنایتکار، و خطرناکی که تحت رهبری محمود احمدی نژاد سکان کشور را در دست گرفته است.
نه تنها به قول چینی ها هر سفر درازی با یک قدم کوچک و یک مقصد نزدیک شروع میشود، بلکه در حال حاضر این اولین قدم و مقصد همچنین تنها قدم و مقصدی است که همه بر آن متفق القول هستیم. پس این حکم و شرط عقل است که تا رسیدن به آن مقصد با هم بمانیم و ناخدای ماهری که سکان کشتیمان را در دست دارد و خودش هم به اندازه ما در رسیدن به آن هدف مشتاق است را کمک کنیم تا کشتیمان را به آن مقصد برساند، تا آنوقت تصمیم بگیریم مقصد و مرحلهٔ بعدی کجاست و کدام ناخدا مناسب تر است برای آن مرحله.
و در آخر یکبار دیگر توجه شما را به این جلب میکنم که هرچه اینجا گفته ام بسیار ساده و مستقیم است، و بر پایه منطقی ابتدائی بنا شده، و به گمانم آنهائی که میخواهند وضعیت را پیچیده، مبهم و یا بحرانی جلوه بدهند بایستی دید یا صداقتشان را مورد سئوال قرار داد.
۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه
نماینده مجلس فرمایشی: موسوی و کروبی را حبس خانگی کنید
كوچك زاده نماينده تهران در گفتگوئی با خبرنگار باشگاه خبري "توانا" با اشاره به حوادثي كه در پي حضور شیخ مهدي كروبي در مسجد نور ميدان فاطمي اتفاق افتاد گفت، «با توجه به اينكه اثبات شده است حضور اين فرد در مجامع عمومي باعث به خطر افتادن امنيت و نظم عمومي جامعه ميشود، نيروهاي امنيتي و انتظامي بايد از ورود اين افراد به اين مجامع جلوگيري كنند...اگر اختيار دستگاه قضايي در دست بنده بود...در صورت لزوم آنها را در حبس خانگي نگه ميداشتم تا با اينگونه حركتها باعث برهم خوردن نظم عمومي نشوند.»
۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه
اشتیاق کشورهای منطقه برای حمله نظامی به ایران خبر تازه ای نیست، اما اینکه جرات کرده اند آشکار بیان کنند مهم است
روزنامه «وال استریت جورنال» روز گذشته مقاله ای را با سوتیتر «سفیر امارات حقیقت را میگوید» به اظهارات اخیر یوسف العطیبه، سفیر امارات در امریکا، در مورد اشتیاق دولت امارات به حمله نظامی به مراکز اتمی ایران اختصاص داده بود.
در این مقاله آمده است،
اینکه کشورهای عرب خاور میانه حتی بیشتر از اسرائیل از یک ایران اتمی وحشت دارند راز سرپوشیده ای نیست، اما جای حیرت زمانی است که یک مقام مسئول جرات میکند به صراحت و در مقابل عموم این را مطرح کند. آقای عطیبه که در یک گردهمائی در واشنگتن شرکت کرده بود در پاسخ به این سئوال که "آیا شما میخواهید که امریکا با استفاده از زور پروژه بمب اتمی ایران را متوقف کند؟" گفت، "مطلقا! صد در صد! ما بسیار بیشتر از شما ها در معرض خطر برنامه اتمی ایران هستیم. شما هفت هزار مایل آنطرفترید و دوتا اقیانوس بین شما و ایران هست که موجب میشود ایران خطر اتمی چندانی برای قاره امریکا نباشد. شاید منافع شما در منطقه را در خطر بیاندازد، و برنامه صلح را هم به خطر خواهد انداخت، تعادل قدرت را بر هم خواهد زد، همه چیز را در خطر خواهد انداخت، اما خود شما را در خطر مستقیم قرار نخواهد داد!» این مقاله میافزاید، «وی همچنین این ایده که از طرف برخی در واشنگتن ابراز شده است را غیر عقلانی خواند که اگر جمهوری اسلامی به بمب دست بیابد باز هم میتوان با آن کنار آمد.
گفتنی است که اگرچه دولت امارات چنین اظهاراتی از قول العطیبه را تکذیب کرده است و آنها را «منتسب» به وی خوانده است، فایل صوتی سخنان آقای عطیبه موجود است که برای اطلاع علاقه مندان بخش مربوطه در ذیل ارائه میگردد.
۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه
از ربات انسان نمای ایرانی (یکبار دیگر) پرده برداری شد!
آژانس فرانس پرس امروز خبری منتشر کرده است از رونمائی از یک ربات انسان نمای ایرانی به نام «سورنا-۲». فرانس پرس که خبر خود را از قول شماره امروز (یکشنبه سیزده تیر) روزنامه «ایران» منتشر کرده مینویسد این ربات ها برای کار «در موقعيتهاي كاري حساس» تولید شده اند.
سورنا یک متر و چهل و پنج سانتیمتر ارتفاع و 45 کیلوگرم وزن دارد، و فرانس پرس مینویسد «از قابلیتهای این ربات جزئیاتی منتشر نشده است».
گفتنی است که ربات سورنا، که به گزارش فرانس پرس «روز شنبه توسط پرزیدنت محمود احمدی نژاد پرده برداری شد»، یکبار دیگر نیز حدود دو سال پیش پرده برداری شده بود.
نیز گفتنی است که طبق خبری در همین مورد که در جام جم آنلاین منتشر شده است، از قابلیتهای عمده این روبات عبارتند از «سخنگويي طبق متنهاي از پيش تعيين شده» و «کنترل از راه دور». به عبارت دیگر جناب سورنا ترکیبی است از عروسک چرخدار ریموت کنترل و یک ضبط صوت.
و همچنین گفتنی است که همانطور که در عکس فوق مشاهده میکنید مسئولان مجبور شده اند زانوهای این اسباب بازی یک متر و چهل و پنج سانتیمتری را خم کنند تا قدش از آقای ا.ن بلند تر نباشد :)
و در پایان، فیلم زیر که از مدل قبلی سورنا «in action» گرفته شده است بسیار بهتر از من میتواند طنز این داستان را بیان کند.
گفتنی است که ربات سورنا، که به گزارش فرانس پرس «روز شنبه توسط پرزیدنت محمود احمدی نژاد پرده برداری شد»، یکبار دیگر نیز حدود دو سال پیش پرده برداری شده بود.
نیز گفتنی است که طبق خبری در همین مورد که در جام جم آنلاین منتشر شده است، از قابلیتهای عمده این روبات عبارتند از «سخنگويي طبق متنهاي از پيش تعيين شده» و «کنترل از راه دور». به عبارت دیگر جناب سورنا ترکیبی است از عروسک چرخدار ریموت کنترل و یک ضبط صوت.
و همچنین گفتنی است که همانطور که در عکس فوق مشاهده میکنید مسئولان مجبور شده اند زانوهای این اسباب بازی یک متر و چهل و پنج سانتیمتری را خم کنند تا قدش از آقای ا.ن بلند تر نباشد :)
و در پایان، فیلم زیر که از مدل قبلی سورنا «in action» گرفته شده است بسیار بهتر از من میتواند طنز این داستان را بیان کند.
---------
پ.ن. اجازه بدهید یک نکته جدی را هم به این متن اضافه کنم، و آن اینکه البته فراموش نباید بکنیم که حکایتهائی مثل داستان جناب سورنا، و شکل افتضاح آمیز استفاده تبلیغاتی دولت جهل مداری مثل احمدی نژاد متاسفانه در عین حال که به یک شوخی خنده دار میمانند همیشه یک جنبه بسیار غم انگیز هم دارند، و آن وضع و حال گروههای محقق و دانشمندانی است که واقعا دارند سعی و تلاش میکنند تا صنعت و علم مملکت را به جائی برسانند و شکی نیست که خود آنها هم از این حکومت و این دولت دلشان خون است. آنها که پشت پرده تلاش میکنند و با همه مصائب و کمبودهای کشور جمهوری اسلامی زده مان سعی دارند کورسوی دانش و تحقیق را در این شب تاریک روشن نگه دارند. طبعا پشت پروژه تبلیغاتی مضحکی مثل سورنا تعداد زیادی از اینگونه دوستان هستند که علم، دانش و دستاوردهای جدی و واقعی آنان از یک طرف با پروپاگاندای بچه گانه دولت، و از طرف دیگر با طنز و انتقاد افرادی مثل من خواه ناخواه انکار میشود و نادیده گرفته میشود. فقط میخواستم این چند سطر را بنویسم تا بگویم که از این آگاهم، و بایستی همه مان در عین حال آگاه باشیم از این وضعیت ناگزیر، و ضمن اینکه تحقیر و نشان دادن دروغهای چندش آور این دولت را هر لحظه ادامه میدهیم، از حقیقتهای پشت صحنه نبرد نیز غافل نباشیم و دستاوردهای دانشمندان و محققان ارزشمند کشورمان را که در چنگال این عفریت سیاه اسیرند ارج بنهیم...
۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه
قیمت جان یک ایرانی 33 برابر ارزانتر از قیمت جان یک امریکائی. چرا؟
هنوز در سفرم و وقتم برای نوشتن بسیار کم، اما یک نکته کوچک را اشاره کنم و بگذرم...
وقتی لیبی در قضیه مشهور به «لاکربی» مسئول بمب گذاری در هواپیمای بوئینگ متعلق به خطوط امریکائی «پان امریکن» شناخته شد، دولت آن کشور مجبور شد بیش از سه میلیارد دلار غرامت به خانواده های قربانیان این حادثه بپردازد (هواپیما حامل دویست و پنجاه و نه سرنشین و خدمه بود). اما وقتی ایالات متحده هواپیمای مسافربری متعلق به هواپیمائی ملی ایران را با موشک مورد حمله قرار داد و تمام دویست و نود سرنشین و خدمه آن را به قتل رسانید، تنها حدود یکصد میلیون دلار غرامت به خانواده های قربانیان پرداخت و سر و ته قضیه به هم آمد.
یک محاسبه سرانگشتی نشان میدهد که در طی این دو حکایت قیمت خون قربانیان هواپیمای امریکائی بیشتر از یازده میلیون و پانصد هزار دلار برای هر فرد (11,583,011$)، و قیمت خون قربانیان هواپیمای ایرانی کمتر از سیصد و چهل و پنج هزار دلار برای هر فرد (344,827$) محاسبه شده است. به عبارت دیگر، جان قربانیان هواپیمای امریکائی بیشتر از سی و سه برابر جان قربانیان ایرانی ارزش گذاری شده است.
چیز بیشتری میتوان گفت؟
آیا وقت آن نرسیده که به این فکر کنیم که اگر جمهوری اسلامی در سی سال گذشته با سیاستها و رفتارهای داخلی و خارجی ناپخته و نابخردانه، مبارزه جویانه، ضدیت مستقیم با قوانین بین المللی و مخالفت مداوم با عرف دیپلماتیک جهانی کشور ما را از جامعه جهانی جدا نساخته بود مردم ما هم قادر میبودند حقوقی برابر با انسانهای دیگر توقع داشته باشند؟ آیا متوجه هستیم که اگر جمهوری اسلامی قیمت جان مردم ما را تا این حد ارزان نساخته بود ما هم ارزش این را داشتیم که قیمت جانمان دهها برابر کمتر از جان انسانهای مشابه در کشورهای دیگر نباشد؟
آیا واقعا شان مملکت ما همین رژیم است؟ آیا حقیقتا قدر جان مردم مان در چشم ما هم همین قدر است؟
اشتراک در:
پستها (Atom)