احمدی نژاد و پشتیبانان خارجی و داخلیش بر این خیال هستند که با به دست آوردن نقدینگی باد آورده ناشی از این کار، و با استفاده از
قدرت تقسیم یارانه ها، که توسط خود فروخته ترین مجلس تاریخ ایران به وی سپرده شده است، موفق خواهند شد تا برنامه ای که احمدی نژاد چندین سال است تعقیب کرده را از دو جانب مهم به مرحله تازه ای برسانند: از یکسو با استفاده مستقیم از امکان تصمیم گیری در «توزیع» یارانه ها به سرباز گیری، یا به عبارت دقیقتر «استخدام» گسترده تر مزدوران «حقوق بگیر» از میان طبقات کم بضاعت و کم سواد جامعه بپردازد، و از سوی دیگر با
ایجاد یک شکاف و تضاد عملی و رسمی در جامعه بین «داراها» و «ندارها» یک بخش از جامعه را کمابیش به سود خود بر علیه یک بخش دیگر به کار گیرد.
این حکایت غریبی است که بی شباهت به داستانهای علمی تخیلی نیست، داستانهائی که در آن یک دانشمند دیوانه وسیله یا روشی اختراع کرده است که
در خیال و برنامه ریزی خودش با آن دنیا را به تسخیر در خواهد آورد. اما سئوال واقعی اینجاست که آیا این سودای سیاه احمدی نژاد در عمل، و بخصوص در شرایط کنونی جامعه ایران، قادر به چیره کردن او بر جامعه منقلب ایرانی خواهد شد؟
خوشبختانه باید گفت که پاسخ این سئوال بسیار ساده و راحت است: خیر! به عبارت دیگر، حتی اگر روزی و روزگاری این رویای سیاه تخیل آمیز احمدی نژاد اندک امکانی برای پیوستن به واقعیت داشت، آن روزگار مدتهاست که در غبار خاطره تاریخی مردم دفن شده است، و امروز حتی با طرقی بهتر و مطمئن تر از این نقشه شیطانی هم احمدی نژاد و پشتیبانانش قادر نخواهند بود به سادگی برای او لشکر تهیه کنند یا کشور را دو شقه کنند و به جان هم بیاندازند.
دلایل بسیاری در دفاع از این پاسخ میتوان آورد، اما حتی بدون احتیاج به ورود به جزئیات، توجه به دو موضوع کلی و واضح زیر شاید برای اثبات این مدعا کافی باشد: ۱) پیچیده بودن عمیق سیستم اجتماعی-اقتصادی ایران، و ۲) غیر عادی بودن شرایط سیاسی-اجتماعی حال حاضر در ایران. واقعیت مهمی که به واسطه هر دو دلیل فوق تشدید میگردد این است که در چنین شرایطی کشیدن هر نوع خط واضح در میان جامعه که آن را عملا به دو یا چند گروه مشخص تقسیم کند کاملا غیر ممکن است. دقت کنید که اولین لازمه هر دو هدف دانشمند دیوانه ما، یعنی تقسیم ثروت ناشی از تبدیل یارانه ها به نقدینگی، و نیز تقسیم جامعه به گروههای مشخصی که بر علیه یکدیگر وارد عمل شوند، به دو دلیلی که عرض شد در حال حاضر غایب و غیر ممکن مینماید.
درست است که احمدی نژاد و پشتیبانانش در طی ده دوازده سال گذشته موفق شده اند به واسطه سرمایه گذاری های وسیع و کلی همراه با تبلیغات مذهبی، روانی و ایدئولوژیک خاص در میان گروههائی از جامعه به یار کشی یا لشکر پردازی از میان آنان بپردازند، اما یکی از مشخصات این کار همان «کلی» و غیر مشخص بودن آن است، از دو جهت: یکی اینکه هیچ نظارت و محاسبه روشن و مشخصی بر سرمایه هائی که خرج این برنامه ها شده اند در کار نبوده است، و دیگر اینکه برای پخش آن سرمایه ها نیز احتیاجی به برنامه ریزی دقیق و تفکیک روشن افراد نبوده است، بلکه به صورت یک نوع سیستم «تغذیه گروهی» و با بهره گیری از روشها و روابط سنتی اجتماعی، یعنی با سیستمی کمابیش ارگانیک انجام شده است.
اما احتیاجی به گفتن نیست که در مورد پخش یارانه ها، هرچند که دولت موفق شده باشد با سواری گرفتن مناسب از مجلس قدرت صرف و تقسیم آن را در دست خود بگیرد، اما باز هم ممکن نیست که در شرایط امروز قادر باشد نقدینگی یارانه ها را به هرکه خواست و به هر طریقی که خواست آنهم دور از چشم مردم و بدون هیچگونه نظارت و بررسی به راحتی تقسیم کند. و همچنین از طرف دیگر این نیزعملا ممکن نیست که دولت بتواند گروههای اجتماعی در جامعه هفتاد میلیونی و منقلب ایران را به همین سادگی به «مواجب بگیر ها» و «مواجب نگیر ها» تقسیم کند، نه تنها به این دلیل که خطوط سیاسی جنبش سبز منطبق با خطوط اقتصادی در جامعه کشیده نشده اند، بلکه به این خاطر که از یکطرف از لحاظ علمی و عملی نیز چنان مرزبندی هائی بسیار پیچیده تراز آنست که دولت کنونی قادر به انجامش باشد، و از طرف دیگر حتی
اشاره ای از طرف محمد مدد (رئیس مرکز آمار ایران) به این چنین تصمیمی موجب برانگیختن
موج حساسیتها و برخوردها حتی در در میان خود مسئولان رژیم گردید.
قصدم این بود که مختصر بنویسم و مفید، اما به نظر میرسد آن هنر را هنوز باید تمرین کنم تا یاد بگیرم. در هر حال لااقل یک نکته را امیدوارم بیان کرده باشم، و آن اینکه به قول خدا که
جائی گفته بود «به خدا مکر میکنند اما خدا مکار ترین مکارهاست»، به گمانم این مکر جناب اخمتی نجاد هم نهایتا چاره ای نخواهد داشت جز اینکه به سر و روی خودش و دوستانش بپاشد، چرا که با مشکلات بسیاری که بی شک در مسیر تقسیم صحیح یارانه ها خواهد بود، در عمل احتمال تولید خشم و یاس در توده ها بسیار بیشتر از تولید قدرشناسی و رضایت از دولت مینماید، چه برسد به تولید سرسپردگی و مزدوری!